نقدى بر مطلب “بهناز حسينى” در بخش “ناظران”بى بى سى در مورد جامعه يارسان.

0
351
خانم بهناز حسينى ظاهرا مشغول مطالعه و تحقيق در رابطه با اقليتها و مهاجرين است.
اولا براى من هنوز روشن نشده است كه ايشان با بورس دولتى مشغول تحصيل هستند يا به عنوان پناهنده در غرب اقامت دارند.
اگر با بورس و مجوز دولتى در خارج كشور مشغول تحصيل هستند و آزادانه به ايران رفت و آمد مى كنند ،در اين حالت مواضع ايشان كاملا روشن مى شود و نمى توان از ايشان انتظار تحليل درست و جامعه شناختى يارسانى واقع بينانه داشت .
اگر ايشان به عنوان پناهنده حضور دارند ،شرم آور خواهد بود  كه حداقل نيم نگاهى هم به فعالين حقوق بشرى يارسانى در برونمرز نداشته اند.
زيرا واقعيت اين است كه به يمن تلاش فعالين يارسانى در برونمرز، اسباب به رسميت شناختن جامعه يارسان در مجامع بين المللى به وجود آمده است  كه در سايه آن  اكثريت يارسانيان كه در نظام جمهورى اسلامى تحت فشار و تعدى قرار گرفته  و به خارج كشور فرار كرده اند،به عنوان پناهنده سياسى قادر به اخذ اقامت شده اند.
خانم بهناز حسينى تا آنجا كه من دنبال كرده ام هيچ مقاله يا مطلبى در سايتهاى يارسانى منتشر نكرده اند و معتقدم كه غالب جامعه يارسان در برونمرز هيچ شناختى از ايشان نداشته و در هيچ كنفرانس و گردهمايي يارسانى حضور نداشته اند.ا
ايشان اخيرا دو مطلب در رابطه جامعه يارسان در بخش “ناظران”بى بى سى منتشر كرده اند كه نه فقط منعكس كننده واقعيت جامعه يارسان در ايران نيست بلكه استعمال و استفاده از ترمينولوژى “من دردآوردى”از نوع دين يارسان كه به هيچ وجه وجود ندارد،نوعى بدعت غير استنادى وارد فرهنگ جامعه يارسان كرده اند.
اولا دين يارسانى وجود ندارد بلكه آنچه هست “دين يارى” و كل پيروان اين جامعه را يارسان مى نامند.
ايشان در مطلب خود به غايت مينيماليستى و تقليل يابنده به وضعيت جامعه يارسان در ايران پرداخته ،طورى كه براى يك ناظر بى اطلاع از پيروان دين يارى در نظام جمهورى اسلامى اين تصوير ايجاد مى شود كه گويا تنها مسئله جامعه يارسان در حفظ سبيل “شارب” و ظواهر آن خلاصه مى شود.
با توجه به نظام اسلام سياسى حاكم بر ايران،قضيه حقوق جامعه يارسان نيز داراى ابعاد سياسى و حقوقى است و هرگونه گشايش نسبت به اين جامعه ،لاجرم از كانال حل موضوع حقوق سياسى آنها مى گذرد.
ايشان در مطلب منتشره كه با كمبود عظيم جامعه شناختى پيروان دين يارى همراه است ،به شيوه اى ناشيانه از اين واقعيت غافل مانده است كه دين يارى بزرگترين اقليت غير اسلامى در ايران است و گستره ى پيروان آن در استان كرماشان خلاصه نمى شود و به استانهاى شمال غربى و شهرهاى آذرى زبان ايران نيز مى رسد.
خانم حسينى در مطلب خود حقوق سياسى و اجتماعى يك جامعه چند ميليونى را در حفظ “شارب”  دانسته و تلويحا خطوط مورد نظر “يونسى” نماينده حكومت اسلامى در امور اديان و اقوام را تأييد كرده اند كه جامعه يارسان عليرغم اصول و قواعد دينى خاص خود ،بخشى از ااسلام شناخته اند كه اين ضربه ى بزرگ به اهميت جايگاه دين يارى در معادلات سياسى و حقوقى جامعه يارسان در ايران است و با توجه به سياست جمهورى اسلامى مبنى بر “ادغام” اقليتهاى دينى در اسلام اثنى عشرى شيعى حاكم ،مى تواند مورد سوء استفاده قرار گرفته و مانع اداى حق طلبى فعالين يارسانى در مجامع بين المللى و داخلى شود.
امر واضح و روشن اين است كه كتب مقدس دين يارى به زبان كوردى “هورامى” است و هرگونه تعامل سياسى و حقوقى با پيروان دين يارى در نظام اسلامى حاكم،به رسميت بخشيدن به زبان كوردى منجر مى شود ،در غير اين صورت نمى توان به نيت نيك احتمالى جمهورى اسلامى اعتماد كرد.
خانم حسينى كه ظاهرا خود را يك يارسانى و پژوهشگر اقليتها معرفى كرده ،در اين مطلب تنها چند پاراگراف مبهم به دين يارى تخصيص داده است.
نتيجه اينكه ،عليرغم باور استوار به نقد و تحليل درست همه جوانب دين يارى دارم،جامعه يارسان بايستى به دقت ديدگاه ها و مطالب افرادى  كه خود را كارشناس يا تحليلگز مسائل يارسانى مى نامند،را مورد تدقيق قرار داده و از اين طريق نوعى از انحراف از اهداف بلند مدت جامعه يارسان ممانعت شود 
ناوخاص نظرى