تابوی خشونت جنسی، نگاهی به پدیده ی آزار جنسی در احزاب و سازمان های سیاسی و مدنی

0
409

محمدرضا اسکندری: مگر خشونت جنسی فرقی دارد که توسط قاری قران آیت الله خامنه ای باشد و یا مجاهد خلق، چریک فدائی، ملی مذهبی، برنامه ساز تلوزیون، روزنامه نگار معروف،  عضو مرکزیت دمکرات،  فرشگرد، سلطنت طلب، کومله و یا پاک  و …….باشد. تا دیر نشده است کای بکنید. اگر ما جلو این حرکت انحرافی و متجاوزان را نگیریم.تا دیر نشده است کای بکنید اگر ما جلو این حرکت انحرافی و متجاوزان را نگیریم. فردا همین افراد همانند متجاوزانی که در رژیم هر روز در زندان و جاهای دیگر  به زنان ومردان تجاوز می کنند، این چرخه را تکرار خواهند کرد.

تابوی خشونت جنسی،

نگاهی به پدیده ی آزار جنسی در احزاب و سازمان های سیاسی و مدنی

محمدرضا اسکندری:​ زنان و دختران جوانی که بر اثر ستم و ظلم رژیم جمهوری اسلامی به امید یک دنیای بهتر از گوشه و کنار ایران به امید تائید و یا گرفتن کیس پناهندگی از احزاب و نیروهای سابق احزاب راهی اروپا می شوند، بیشتر آنها بسیار زود با یک واقعیت تلخ روبرو می شوند که برای آنها غیر قابل باور است. آنها در کمال ناباوری با درخواست رابطه جنسی در مقابل نوشتن کیس و دادن تائیدیه در خیلی از موارد روبرو می شوند.
برای اینکه این مساله را بیشتر مورد بررسی اجمالی قرار دهم تلاش می کنم با توجه به اطلاعاتی که سالها جمع آوری نموده ام  یک کار هر چند کوچک در مبارزه با خشونت جنسی انجام داده باشم تا آیندگان ما را مورد نکوهش قرار ندهند . این یادداشت را  در اختیار شما فعالان عرصه حقوق زنان و مبارزان مدنی علیه خشونت جنسی قرار می دهم.

مقدمه:  

همانطورکه هر جامعه ای از هر قشر و طبقه ای از روشنفکر گرفته تا بازاری و طلبه خوب و بد، بی اخلاق و با اخلاق دارد در میان سیاسیون و اپوزیسیون هم این مساله وجود داشته و دارد.
در اینکه در میان اپوزیسیون و مسوولین احزاب چه کرد و غیر کرد متجاوزین به حقوق زنان و افراد خرد سال بوده است شکی نیست اما با کمال تاسف تاکنون غالب این زنان و افراد خردسالی که مورد تجاوز قرار گرفته اند به خاطر مسائل فرهنگی و افزوده شدن بر مشکلات خود دم فروبسته و در برابر جنایتی که بر آنها رفته اند سکوت کرده اند.
این مساله تنها در رابطه با اپوزیسیون ایرانی و کردی نیست در بین سایر اپوزیسیونهای آسیایی و افریقائی و اروپائی …هم وجود دارد. تازه این مسئله حتی در بین نیروهای تازه مسیحی شده ایرانی و افریقائی هم رشد چشمگیری داشته است.
بسیاری از زنان و دخترانی که به اروپا وارد شده اند. نیروی خوب و محل طمع مناسبی برای نوکیسه هایی هستند که یا تازه مذهب خود را عوض کرده اند و یا می توانند کمک خوبی برای احزاب و تشکیلاتهایی باشند که به خاطر کمبود نفر و نیروها با مشکل کمبود نیرو دست به گریبان هستند.  این زنان با پیشنهادتی از طرف بعضی از نیروهای تشکیلاتی احزاب برای دادن کیس و تائیدیه به آنها در مقابل رابطه جنسی روبرو می شود. حتی خیلی از افرادی که سن بالایی دارند و هنوز مسئولیتی در احزاب دارند از شیوه های مختلف تلاش می کنند که به زنان و دخترانی که مشکل اقامت دارند و یا هنوز در پروسه پناهندگی هستند و  یا پروسه آنها بسته و به خاطر این رژیم جمهوری اسلامی با دولت های اروپایی برای برگشت ایرانیان بدون پاسپورت قانونی همکاری برای برگشت اجباری نمی کنند و راهی خیابان بدون هیچ حق و حقوقی می شوند به انها می گویند. من بادرست کردن تائید و درست کردن کیس مسئله شما را حل می کنم اما شما باید در مقابل با من رابطه دوستی برقرار کنید.  من همه چیز کیس را برای شما حل خواهم کرد.  بعضی از این زنان جوان، فرزندان کسانی هستند که پدرشان در مبارزه در کردستان روژهلات  و یا در مبارزه سراسری با احزاب سراسری شهید شده است. داستان یکی از این قربانیان که یک دختر جوان است به این قرار است: روزی تلفن من زنگ زد و دوست پدرم که زمانی ما در قرارگاههای کردستان عراق بودیم  و من کوچک بودم وبه خانه ما می آمد پشت خط بود. وی پس از سلام و احوال پرسی و معرفی خود، شروع به پرسیدن سوالاتی کرد که من شوکه شدم. سپس پیشنهاد دوستی داد. این دختر جوان در جواب وی می گوید  پس از اینکه به اروپا آمده ام  دوست پسر گرفته  و تصمیم داردم با او ازدواج کنم.  این زن جوان در ادامه به او می گوید تو دوست پدر من هستی که همرزم تو بوده و شهید شده است. من در کودکی در بغل تو بزرگ شده ام و پدرم به تو اعتماد داشته است. تازه من الان رابطه دارم و در آینده می خواهم ازدواج کنم. شما چطور به خودتان اجازه می دهید این را به من بگوئید؟ شرم و حیا و شرف ندارید ؟ این فرد می گوید اینجا اروپا است و  زن می تواند حتی اگر شوهر داشته باشد با افراد دیگری رابطه داشته باشد. این فرد چند بار و با شیوه های مختلف در تلاش است که پناهنده جوان را برای مطامع جنسی خود راضی کند. اما با کمک دوستانی که در اروپا دارد و با گرفتن کمک از آنها تلاش خشونت جنسی آن فرد و دوست قدیمی پدرش را نقش بر آب می کند. کم نیستند از این نوع افراد در جامعه سیاسی ما چه در داخل و چه در خارج که تازه با نام خود فعال سیاسی و حقوق بشری را یدک می کشند.
با توجه به اطلاعات به دست آمده که در اختیار دولت هلند و سایر کشورهای اروپائی است در بعضی از مراکز نو کیشان مسیحی ایرانی، افرادی که در آنجا خود را به نام افراد کمک کننده و نوکیش مسیحی جا زده اند هنگامی  که زنان و دختران جوان به خاطر ترس از برگشت اجباری و یا نداشتن جایی برای زندگی به آنها پناه می برند این افراد با صحبت های اولیه با آنها و قرار گذاشتن در محیط های غیر از مراکز دعا، هدف خود را در مقابل دادن تائیدیه و کیس پناهندگی و برگه غسل تعمید از آنها  با هدف رابطه دوستی و در نهایت رابطه جنسی پیش می برند. در بین آنها افرادی هم پیدا می شود که با زنان پیر تر از خود که هلندی هستند اردواج کرده اند و  به قول ما هم می خواهند از توبره بخورند و هم از آخور. هم ان زنان پول دار را داشته باشند و هم با این بخت برگشتان خشونت جنسی روا دارند. این مسئله در بین نو کیشان مسیحی ایرانی و اریتره ای بیشتر از سایر کشورها است.
با توجه به اینکه خیلی از این زنان در بین راه هم دچار تجاوز جنسی و خشونت جنسی توسط قاچاقچی  شده اند و مشکل روانی  و روحی فراوانی هم دارند توان شکایت رسمی در کشوری که نه زبان آن کشور را بلد هستند و نه راه و چاه را می دانند مشکل بزرگی است که بصورت رسمی شکایت کنند. لذا دولت نمی تواند کاری از پیش ببرد. خیلی از این افراد واهمه دارند که با مطرح نمودن این واقعیت جوابی که دریافت نموده اند پس گرفته شود. این در صورتی است که اگر این افراد چه جواب گرفته  و چه انهائی که جواب نگرفته اند و با  مشکل تجاوز دست پنجه نرم می کنند. اگر مشکل خود را با ماموران دولتی و پلیس در میان بگذارند نه تنها جواب آنها گرفته نمی شود بلکه آنهائی که جواب هم ندارند در صورت ثابت کردن مسئله تجاوز و خشونت جنسی در هلند با توجه به ماده بی 8 جواب دریافت می کنند. در این شکی نیست که در همه کشورهای اروپائی هم این قانون وجود دارد.

خشونت جنسی در احزاب و تشکیلاتت سیاسی و مذهبی:

با کمال تاسف این مساله جا افتاده است که با توجه به این مسئله که رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی در کشور ما حاکم است نباید اشتباهات و جنایت های افراد وابسته به احزاب و نیروهای اپوزیسیون را افشا کرد چون رژیم از ان استفاده می کنند. این مسئله حربه خوبی برای متجاوزان در درون تشکیلاتهای سیاسی ایرانی بوده است.
در این رابطه با کمال تاسف خود احزاب هم به هیچ عنوان تلاشی اصولی چه در زمان شاه و چه در زمان رژیم جمهوری اسلامی برای مبارزه با با خشونت جنسی در تشکیلاتهای سیاسی و حزبی انجام نداده اند. همه رهبران ادعا کردند و ادعا می کنند نیروهای آنها کم از قدیس نیستند  و هر چه پاکی و خوبی است نزد آنها و وابستگان آنها و هر چه شر و فساد است فقط در بین نیروهای دو رژیم بوده است.
 علاوه بر آنکه که بیشتر عمرم را غیر از فعالیت سیاسی به  فعالیت در حوزه ی  حقوق بشر و روزنامه نگاری گذرانده ام. بیش از 25 سال است  مددکار اجتماعی هستم . به جمیع جهات، یک مسئله مرا رنج می دهد و آن هم این است: چه زمانی خواهد رسید که زنان و جوانانی که مورد تجاوز و خشونت جنسی قرار گرفته اند به دور از اینکه حال رژیم جمهوری اسلامی در قدرت است و سو استفاده می کند و به دور از ترس و تابو بودن مطرح کردن این جنایت زبا ن باز خواهند کرد و همانند  زنان و کودکان و نوجوانانی که در گذشته، قربانیان تجاوز کلیسا ها و سینماگران و …هالیودی بوده اند جامعه را  را آگاه و متجاوزان حزبی و عضو اپوزیسیون را افشا خواهند کرد تا درسی باشد برای دیگرانی که باز هم با شیوه های مختلف قربانی بیشتری نگیرند.
قربانیانی که از سراسر ایران هستند در احزاب سراسری  ایران مورد تجاوز و خشونت جنسی قرار گرفته اند.
بیست و پنج سال پیش وقتی که در هلند شنیدم که خانم جوان عضو نیروی تشکیلاتی مذهبی سراسری در یکی از احزاب مذهبی اپوزیسیون در هلند به خاطر خشونت جنسی مسئول خود دست به خودکشی زده است. برایم سخت بود پذیرای این مسئله شوم که این خانم مورد خشونت جنسی قرار گرفته است و فکر می کردم این مسئله فردی و دروغ است  و کار رژیم است می خواهد نیروهای مخالف را ضعیف  و فاسد معرفی کنند.
و یا زمانی که به کردستان باشور رفته بودم و یک پسر جوان دانشجو که با عشق سرشار پس از دریافت لیسانس خود را به پایگاه یکی از احزاب رسانده بود  که عضو شود.  در اولین روزها و هفته ورود بعضی از مسئولین به جای اینکه از وی که جوان دانشجو و پر انرژی بود برای کارهای سیاسی و تشکیلاتی استفاده کنند به وی پیشنهاد رابطه جنسی داده بودند. من باز هم دچار بحران شدم. وقتی در رابطه با آن افراد حزبی سوال کردم و به این نتیجه رسیدم  بعضی از انها متاهل و چند بچه هم دارند پی بردم خانه از پای بست ویران است/ خواجه در فکر نقش ایوان است.  آن دانشجوی جوان  پس از چند ماه تلاش برای مبارزه با آن افراد فساد چاره ای جز خارج شدن از آن فضا نداشت و در نهایت مجبور شد صف مبارزه برای ایده ال خود را که برایش ایران را ترک کرده بود و حاضر بود جانش را برای ان بدهد به خاطر خشونت جنسی ترک کند و آواره شهرهای باشور شود تا راهی برای خارج شدن پیدا کند.
وقتی که این مسئله را شنیدم خیلی ناراحت شدم و موضوع را با چند نفر مطرح نمودم. یکی از آنها  گفت چه می گویید کاک محمدرضا این مسئله ریشه ای است و تا به حال برای آن چاره ای پیدا نکرده ایم. وی در ادامه گفت” من چند ماه گذشته یک خانواده ای را ملاقات نمودم که آنها از من درخواست نمودند که آنها را کمک کنم در رابطه با فشار و خشونت جنسی یکی از مسئولین احزاب روژهلات که مسئول دفتر سلیمانیه است به یک خانم شوهر دار که زندگی خوبی هم با هم دارند  به شیوه های مختلف مراجعه  و از وی تقاضا می کند که با وی رابطه جنسی داشته باشد. این خانم محترم هرچه به وی گفته است من شوهر دارم و به او خیانت نمی کنم. ولی آن فرد دست بردار نیست. ان خانم مجبور می شود به همسرش  مسئله را بگوید. شوهر این خانم به آن مرد حزبی مسئول اعلام کرده مزاحم همسرش نشود. اما به خاطر این که این خانواده اجازه رسمی ماندن در باشور از آنها گرفته شد  و این مسئول حزبی هم  چون با آسایش رابطه داشت به اذیت و آزار خود ادمه می دهد. این خانواده با دوست من تماس گرفتند و وی با رهبر ان حزب تماس گرفت و مسئله را مطرح نمود. اما در نهایت نه مزاحمت کم شد و نه حزب تصمیم گرفت آن فرد را به خاطر آزار جنسی بیرون و یا تنبه کند و به عنوان مسئول این حزب در سیلمانیه باقی ماند.
در همان جمع یکی از افراد باسواد، دلسوز و نویسنده چند اثر کردی با چشمی پر از اشک و بغض گفت در احزاب تصمیی جدی برای حذف خشونت جنسی نبوده و نیست . وی در ادمه گفت” وقتی که عضو کمیته مرکزی یک حزب به خاطر تجاوز در دادگاه حزبی در پایگاههای حزبی در کوههای مرزی روژهلات و باشور کردستان در زمانی که صدام در قدرت بود و انها در مرز بودند محاکمه  می شود آن فرد با عرض معذرت از همه شما در جواب اینکه چرا این کارها را می کنید؟ در پاسخ می گوید من حزبی هستم ولی کیرم که حزبی نیست و آن فرد تا به امروز هنوز عضو آن حزب است . پرسش این است که چه انتظاری برای مبارزه  با خشونت جنسی دارید.
همین فرد در مقابل خشونت و تجاوز جنسی می گوید “من حزبی هستم ولی کیرم که حزبی نیست” و حال دیگر چند صباحی به عمر ننگین او  باقی نیست.
زمانی که همین فرد حزبی در مرز کردستان باشور و روژهلات هستند. پیشمرگی جوان عاشق دختر او می شود. دختر هم از آن جوان خوشش می آید. پدر فرمانده که به بچه باز در حزب معروف است. از این مسئله خبر دار می شود. وقتی که خورشید غروب می کنند با دو محافظ خود آن جوان نگون بخت را به باغهای اطرف پایگاه می برند. با کمک محافظان خود او را لخت می کنند و اول اقای فرمانده و عضو دفتر سیاسی به او تجاوز می کنند و سپس آن دو  محافظ وی را مورد تجاوز قرار می دهند. در ادامه او را به درختی با طناب می بندند و او را با آن هوای سر و بدون لباس در آن باغ رها می کنند. آن جوان نگونخت با تلاش چند ساعته خود موفق می شود دست و پای خود را باز و بدون لباس به سمت مقر حزب حرکت کند که قبل ار رسیدن به مقر یکی از افراد مقر او را می بیند و به مقر می رود و برایش لباس می اورد. وقتی که مسئله مطرح می شود کسی به جنایتی که بر سر او امده گوش نمی دهد و آن  جوان مجبور می شود دوباره به روژهلات بگردد و تا ابد در آتشی که مدعیان دروغین آزادی بر او تحمیل نموده اند بسوزد و دم بر نیاورد. در رابطه خشونت جنسی که بر زنان و مردان وارد شده است کم نیستند از این مسائلی که اتفاق افتاده است.
حال خیلی از کسانیکه که در گذشته به خاطر قدرتی که در زمان جنگ در منطقه داشته اند و از عاملان خشونت جنسی بوده اند وارد اروپا شده اند. آنها اکنون با شیوه دیگری تلاش می کنند تا به خشونت جنسی خود علیه زنان و دختران جوان که نیاز به کمک برای دریافت پناهندگی از کشورهای اروپائی دارند ادامه دهند.
با کمال تاسف خیلی از این افراد اگر چه برای رهبران و مسئولین احزاب شناخته شده هستند اما به خاطر داشتن نوچه و نیروهایی که اطرف خود داشته باشند  در سایه امن تشکیلات به کارهای خود ادامه می دهند.
این افراد در برخورد با طعمه خود تلاش می کنند که به آنها بگویند  اگر انها راضی به برآورده کردن خواسته های آنها باشند برایشان کیس سیاسی نوشته می شود و علاوه بر این با دادن تائیدیه حزبی آنها صد در صد قبول خواهند شد.
این در صورتی است که دادن تائیدیه بعضی از احزاب و حتی نوشتن کیس پناهندگی که توسط این افراد که هیچ خبر و اطلاعی از وضعیت و قوانین پناهندگی در کشورهای اروپائی ندارد. نه تنها مشکلی از این زنان و دختران جوان حل نمی کنند بلکه برخی اوقات آنها را از چاله به چاه می اندازد.
یک نمونه از این کارهای این دروغگویان متجاوز این است که به خیلی از دختران و زنان و خانوادهای یارسانی کیس و در نهایت تائیدیه حزبی می دهند. در اکثر مواقع اگر تصمیم گیرنده سازمان مهاجرات از افراد خبره و با سابقه باشد بدون هیچ گونه مشکلی پناهندگی آنها را رد می کنند و در جواب رد به درستی هم می نویسد شما اعلام کرده اید که یارسانی هستی و در فلسفه یارسان جای هیچ خشونتی وجود ندارد. اگر شما درست می گوئید یارسانی هستی چطور در یک حزبی که بصورت مسلحانه می جنگد عضو و هوادار شده اید. در این رابطه این خود چاهی است که خیلی از این احزاب برای خیلی از یارسانی ها و کاکائی های کنده اند و افراد زیادی با توجه به اینکه پول و یا تحمل  خشونت جنسی کرده اند حال گرفتار خیابانهای اروپا بدون هیچ حق و حقوقی شده اند.
بعضی از این متجاوزان و عاملین خشونت جنسی که خیلی از آنها به خاطر پی بردن زنان آنها به کارهای تجاوزکاران آنها در گذشته و خیانت های آنها حتی در جلو چشمشان در اروپا به خاطر آگاهی از قوانین  و حمایت دولت از انها از شوهران خود جدا شده اند. این مردان که معمولا سن بالایی دارند و جوانترین آن از 40 سال بالاتر هستند. به بهانه کمک به پناهندگان به کمپ ها سر می زنند با دختران و زنان جوان با ترفند کمک به آنها رابطه برقرار می کنند و  به این زنان قول کمک و زندگی بهتری را می دهند. به خاطر شرایط کمپ های پناهندگی این نگون بختان قبول می کنند.  پس از چند بار رفت امد به کمپ به آنها قول ازدواج می دهند.  ولی آنها می گویند این جا اروپا است و ما باید چند ماهی و حتی یک سال دوست پسر و دوست دختر باشیم. در این رابطه خوب است بدانید که یکی از این نگون بختان که قول ازدواج گرفته بود پس از چند ماه برآورده کردن ارضای جنسی یک انسان بیمار، یک روز در مقابل چشمان دو بچه اش این زن را در خانه خود که  در یک آپارتمان بود به پایین پله هُل می دهد که سر و دست وی شکسته می شود و برادار ان فرد که همسایه وی می باشد به امبولانس زنگ می زند و او را برای مداوا به بیمارستان می برد. این نگونبخت در بیمارستان به خاطر تهدید این افراد می گوید که سرگیجه گرفته است و از پله ها افتاده است.
یک نمونه دیگریک خانمی که در ایران خود جایگاه خاصی داشته و سری در میان سرها داشته و استاد دانشگاه بوده توسط یکی از مسئولین یک حزب سراسری ایرانی از اروپا در داخل جذب می شود و او را به هلند می آورند. پس از مدت کوتاهی وی با کمک انها و به خاطر معروف بودن ان خانم جواب می گیرد. اما ان فرد تشکیلاتی که سابقه چند رابطه با زنان دیگر داشته است علاوه بر خشونت جنسی که بر آن خانم  روا داشته از وی درخواست پول زیادی می کنند که به او در اروپا بدهد.  این خانم قبول نمی کند و جواب رد می دهد.  این فرد چند ماه این خانم را چون آشنائی با قوانین اروپا ندارد زندانی می کند. در نهایت یک روز با کمک همسایه وی فرار می کند و مسئله را به پلیس می گوید. دولت هلند نه نتها وی را اخراج نکرد به وی اقامت داد. اما چون ان سازمان هم پول و هم امکانات زیاد دارد این خانم نتوانست مسئله خشونت و تجاوز جنسی و جسمی را در دادگاه ثابت کند چون وکیل طرف مقابل از بهترین وکیل های هلند بود    

تازه به دروران رسیده های سیاسی اروپائی:

از زمانی که گروههای راست در اروپا در حال رشد هستند. خیلی از افراد ایرانی که فیل آنها یاد هندوستان و رهبری در حزاب اروپائی و رهبر مبارزه سیاسی در ایران کرده اند نیز با شیوه های مختلف در تلاش هستند که دختران و زنان جوان را با حرفهای زیبای و رومانتک جذب خود کنند. کم نیستند قربانیان این افراد که پس از مدت کوتاهی استفاده جنسی آنها را طرد  و باز به دنبال طعمه دیگر می افتند.
این افراد علاوه بر راست و افراطی بودن در رابطه با حقوق انسانی و پناهندگی برای اینکه یک مسئولیت را در احزاب دست راستی پیدا کنند با این کار تلاش می کنند که دختران و زنانی که همانند انها یک شبه می خواهند همه چیز درا داشته باشند مورد استفاده قرار می دهند.

روزنامه تگاران و برنامه سازان تلویزونی خارج کشور:

در طول بیش از 26 سال زندگی در اروپا خیلی وقت ها در رابطه با خشونت جنسی این طیف خبرهای به گوش می رسد.
حتی در چثد مورد نامه های فردی و جمعی در رابطه با خشونت جنسی منتشر هم شده است . اما با کمال تاسف جامعه خارج کشوری با همان ترفتد که رژیم حاکم است و نباید این مسائل مطزح شود چون ان برنامه ساز و روزنامه نگار کارهای خوبی را علیه رژیم اجرا می کنند مسئله خشونت جنسی علیه زنان را سرکوب نمودند و نویسندگان نامه های جمعی و فردی را مورد سرزنش قرار دادند. در این شکی نیست این کار به رشد خشونت جنسی کمک کرد و خواهد نمود.

نتیجه:

سوال من این است؟  چرا رهبران سیاسی احزاب، برنامه سازان تلویزیونی، روزنامه نگاران و جامعه روشنفکری بخصوص زنان ما در خارج کشوردر مقابل مسئله خشونت و تجاوز جنسی سکوت و یا به سادگی از کنار آن می گذرند؟
آیا این مسئله نشانه این است که در این عرصه سواد و اطلاعات کافی ندارند و نمی دانند که خشونت جنسی باعث نابودی یک انسان می شود؟
اگر نمی داند چرا از متخصصین برای حل این مشکل در احزاب و تشکیلتهای صنفی و مدنی خود اگر حتی یک مورد باشد کمک نمی گیرند. اگر می دانند چرا تا به امروز حتی یک بار هم در تمام اسناد و مدارک و پلنومها و نشست ها و جمع های خود  بصورت رسمی بدون ترس در این رابطه صحبت نکرده و راه حل نداده اند.
چرا زنان، بخصوص آنهایی که حال حاضر بصورت واقعی و به خاطر توانائی خود و چه آنهائی به خاطر نسبت عشیره ای و فامیلی به منصب های بالای حزبی، سیاسی و صنفی رسیده اند در این رابطه کاری واقعی و مبارزه ای اصولی علیه خشونت در احزاب، کانونهای سیاسی و فرهنگی و مدنی نکرده اند.
مگر خشونت فرقی دارد که توسط قاری قران آیت الله خامنه ای باشد و یا مجاهد خلق، چریک فدائی، ملی مذهبی، برنامه ساز تلوزیون، روزنامه نگار معرف،  عضو مرکزیت دمکرات، کومله و یا پاک  و …….باشد
تا دیر نشده است کای بکنید اگر ما جلو این حرکت انحرافی و متجاوزان را نگیریم. فردا همین افراد همانند متجاوزانی که در رژیم هر روز در زندان و جاهای دیگر  به زنان ومردان تجاوز می کنند، این چرخه را تکرار خواهند کرد.  اینها نه تنها کمتر تجاوز و خشونت جنسی نمی کنند بلکه بیشتر و دریده تر عمل می کنند. کسی که به بچه همرزم خود که شهید شده است و باید جای پدر برای او باشد با هر شیوه می خواهد ان فرزند همرزم خود را مورد ازارجنسی قرار دهد رحم نمی کند باید دانست وحشی تر از قاری قران آیت الله خامنه است