حجاب اجباری فرهنگ ایرانی نیست…
حجاب به پوشش های گوناگون زنان مسلمان گفته می شود که مفهومی برآمده از قرآن و فقه اسلامی است، در فرهنگ اسلامی به پوشش در مقابل نامحرم بویژه برای زنان گفته می شود که شامل پوشاندن ضروری مو و سایراعضای بدن بجزء صورت ودو دست و گاهی دو پا توسط زنان در برابر مردانی که طبق شریعت اسلامی نامحرم شمرده میشوند گفته می شود. اماحجاب در مورد مردان نیز حداقل پوششواجب حفظ عورتین است!بسیاری از زنان مسلمان بهشیوه های گوناگون موی سر و بخش هایی از بدن خود را می پوشانند مقنعه، چادر، روسری، نقاب و عبا از جمله حجابهای رایج در میان زنان مسلمان است.از زمان مهاجرت مسلمانان به کشورهای اروپایی، حجاب زنان مسلمان در جوامع مورد بحث بوده است. بطور مثال فرانسه از سال۲۰۰۴ هر پوششی را که نشانه صریح دین باشد ممنوع کرده واین ممنوعیت در مدارس دولتی، دانشگاهها و اماکن اداری برقرار است. تونس نیز از سال ۱۹۸۱ علی رغم اینکه اغلب جمعیتش مسلمان است با اینحال پوشش حجاب را در مدارس دولتی و د دانشگاهها ممنوع کرده.
و امادر ایران؛ در دو سال اول انقلاب اگر چه حجاب آزاد بود امابه مرور فضا بر زنان بی حجاب تنگ و تنگ تر می شد، بی حجابی به نشانه مخالفت با انقلاب تبدیل شده بود و زنان بی حجاب مدام در معرض توهین و آزار بودن، حکومت موفق شد ۰چنان عرصه را بر زنان بی حجاب تنگ کند که آنان چاره ای جزءحجاب بر سرکردن نداشته باشند. حمله در خیابان، توهین، تهدیدبه اخراج از محل کار از این قبیل موارد بود و این کار عمدتاتوسط نیروهایی انجام می شد که در آن دوران تحت نام کمیته انقلاب اسلامی عمل می کردند. در تیر ماه سال ۱۳۵۹ آیت الله خمینی در یک سخنرانی از دولت شدیدا انتقاد کرد که چرا هنوزنشانه هایی از شاهنشاهی در ادارات وجود دارد؟! و ده روز فرصت داد که ادارات اسلامی شوند. بلافاصله مقامات اعلام کردند که ورود زنان بی حجاب از صبح روز شنبه ۱۴ تیرماه سال۱۳۵۹ به ادارات دولتی ممنوع است.
اینگونه بود که زنان شاغل به اجبار محجبه شدند، در مدارس دخترانه نیز حجاب اجباری شد و دانشگاهها به دنبال انقلاب فرهنگی در آن زمان تعطیل شدند. اما در آن زمان حجاب رسما در معابر و اماکن عمومی اجباری نبود اما عملا ریسک بی حجابی آنچنان بالا رفته بود که هیچ زنی به آن تن نمی داد و اینگونه بود که حکومت بی آنکه قانونی تصویب کند حجاب را اجباری کرد. تا اینکه قانون حجاب اجباری در سال ۱۳۶۳ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. متن صریح ماده ۶۳۸ قانونمجازات اسلامی بدین شرح میباشد: هر کس عملا در انظار، اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی کند علاوه بر کیفر عمل به حبس از ۱۰ روز تا دو ماهیا ۷۴ ضربه شلاق جریمه میشود و اگر مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد ولی عفت عمومی را جریحه دارکند فقط به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه و ۷۴ ضربه شلاق محکوم می شود.و در تبصره ماده مذکور آمده است: زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و فضای عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روزتا ۲ ماه و از ۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهندشد.و اینگونه بود که جمهوری اسلامی با اجباری کردن حجاب تلاش کرد که مساله امنیت زن را درجامعه مطرح کند و امنیت جامعه را بالا ببرد اما در طول این سه دهه نه تنها امنیت جانی زنان بالا نرفت بلکه هیچ جایگاهی برای زنان در جامعه وجود ندارد. و بر خلاف انتظار بر عکس آن بوقوع پیوست و امنیت پایین آمد، چون وقتی در جامعهای حجاب اجباری شودمحدودیت و ممنوعیت بوجود می آید و همه مسائل و روابطی که بهتر است بصورت طبیعی در چهار چوب مشخص در سطح جامعه رخ دهد، از جامعه و انظار عمومی به درون خانه ها رفت و مخفیانه شد، در نتیجه امنیت فردی نسل جوان پایین آمد.تجربه نشان داده است کهحجاب هیچ وقت برای یک فردجوان امنیت نداشته چون با توجه به فرهنگ و شرایط اجتماعی هر طوری در جامعه ظاهر شوی امنیت لازم را نخواهی داشت و هر لحظه منتظر یک تنش جدید خواهی بود. بطور مثال درکشورهای متمدن، وقتی پلیس را می بینیم احساس آرامش به ما دست می دهد که امنیت داریم، اما درایران وقتی پلیس را میبینیم آنها را مظهر زور و گرفتن آزادی از ما تصور می کنیم، بلافاصله دچار استرس می شویم که ممکن است با هر دلیل کوچیکی مثل نداشتن حجاب کامل ما را دستگیر کنند! برای حکومت جمهوری اسلامی حجاب اجباری فقط یک قانون مشابه قوانین دیگر نیست بلکه وسیله ای است برای کنترل بر بدن زن و حتی فکر زن ، یا نشانه سبک زندگی و شیوه تفکری است که حکومت بقای خود را در گروی تداوم آن سبک و شیوه میداند. بههمین دلیل حکومت به ابزارهای قانونی برای نظارت براجرای قانون حجاب اجباری اکتفا نکردهو تلاش می کند”وحشت” از نداشتن حجاب را در دل مردم نهادینه کند.و این کاراز بدو انقلاب اسلامی عمدتا توسط پلیس و نیروهای بسیج انجام شده است.
بخاطر دارم در عید نوروز سال ۱۳۸۸ همراه همسرم سفری به کاشان داشتیم ، در حین بازدیداز حمام فین کاشان یک بسیجی جلوی مرا گرفت و بخاطر حجابم به من تذکر داد قبل از اینکه من اقدامی انجام دهم همسرم برافروخته شد و در یک اقدام غیر منتظره روسری مرا از سرم برداشت و گفت من دوست دارم همسرم بی حجاب باشد شما اگر مسلمان هستی و پیرو دین اسلام چرا به یک زن نامحرم که همراه همسرش است و حجاب متعارف جامعه را دارد نگاه می کنی؟!!!!
حجاب می تواند یک مساله کاملا شخصی باشد اما متاسفانه بدلیل سیاستهای موجود هر فردی بخودش اجازه می دهد بخاطر عدم داشتن حجاب کامل، بانوان را مورد قضاوت و سرزنش قرار دهد. اما واقعا چند نفر حاضر می شوند از حق انتخاب خودشان در نوع پوشش و حجاب در برابر زور مقاومت و دفاع کنند؟
علنی شدن این انتقادات به فرهنگ سازی و آزادی انتخاب در بدنه جامعه کمک می کند که حداقل نتیجه آن بوجود آمدن یک نوع احساس امنیت روانی برای بانوان است.
حجاب برای ما زنان ایرانی فقط آن تیکه پارچه ای نیست که بر سر می اندازیم بلکه حجاب اجباری توهین به شعور تک تک ما است و دیواری که با این حجاب اجباری میان افراد کشیده اند، همه زنان را یعنی خواهر، مادر، همسر و دختر، را از هفت سالگی به زور در آن قرار می دهند. یادم می آید وقتی دختر هفت ساله کوچکی بودم و هر روز برای رفتن به کلاس اول باید به حجاب اجباری تن می دادم، هر روز از خود و دیگران می پرسیدم چرا باید حجاب داشته باشم؟! جواب قانع کننده ای نمی شنیدم. بعدها فهمیدم این نوع پوشش اونیفورم مدرسه من است که پوشیدن آن اجبار است نه فرهنگ ما و نه سنت ما، و فهمیدم که قبل از انقلاب اسلامی زنان در ایران از آزادی انتخاب برای داشتن یا نداشتن حجاب برخوردار بوده اند. اما داشتن حجاب اجباری بعد از انقلاب اسلامی با زور بر زنان تحمیل شد. فکر می کنم حجاب اجباری نه تنها توهین به زنان محسوب می شود بلکه، توهینی نیز به مردان است.تبلیغ این که ای مرد همانا ایمان تو به تار موی زنان ربط دارد، در جامعه گسترش پیدا کرد. مساله تشویق مردان در کنترل حجاب زنان، علاوه بر مساله اجتماعی و فرهنگی خاصی که مدام درسیاست ایران تبلیغ می شود با نوعی نگاه جامعه به کنترل زنان توسط مردان همراه است.در این نگاه عموما تن زن اغواگر و حتی مخرب نهاد خانواده است، وظیفه و صیانت از آن تنها بر عهده مردان است. این نگاه پشتوانه بسیاری از سیاست های اجرایی بر حجاب اجباری و تحمیل آن بر زنان است تا جائیکه مساله حجاب نه تنها به عنوان پوشش زنان را محدود کرده است بلکه حتی حضور زنان ایرانی را در سایر محیط های اجتماعی و سیاسی تحت تاثیر قرار داده است. برای نمونه به ممنوعیت حضور زنان در ورزشگاهها می توان اشاره کرد، یا حتی ممنوعیت دوچرخه سواری برای زنان، آنهم در قرن بیست و یکم. و متاسفانه هنوز حادثه اسید پاشی به صورت زنان اصفهانی بخاطر حجاب از یادها نرفته، حادثه اسفناکی که باعث قربانی شدن بیش از ۸ زن بی گناه شد. جمهوری اسلامی هر گونه دخالت در این حادثه را رد می کند و جالب اینجاست که قوه قضائیه به جای دستگیری مرتکبین جرم، معترضین به این حادثه را دستگیر کرده است. زن نیز مانند مرد باید دارای حقوق شهروندی خود باشد، خودش تصمیم بگیرد چه نوع لباسی بپوشد، بخصوص حجاب را نیز باید مساله ای شخصی و فرهنگی اعلام نمود.باید بر خلاف تبلیغات وسیع جمهوری اسلامی با صدای بلند به دنیا گفت حجاب اجباری فرهنگ ایران و ایرانی نیست.زن ایرانی در طول این چندین دهه با رضایت خود حجاب اجباری را نپذیرفته و برای لغو آن به اعتراضات و مبارزات خود ادامه می دهد. به امید روزیکه حجاب اجباری نباشد و چه با حجاب و چه بی حجاب آزادانه و با احترام در کنار هم زندگی کنیم.