من یارسانی هستم و به یارسانی بودن خود افتخار می‌کنم زیرا ……………

0
922

به قلم آسی حشمت آژنگ( میره بیگی) از سادات جاماس گوران

 اول آخر یار
من یارسانی هستم و به یارسانی بودن خود افتخار می‌کنم زیرا ……………
در قرن هفتم هجری قمری زمانی که در اکثر نقاط جهان صحنه زد و خورد بین حکومت‌ها بود و در منطقه ایران بویژه کردستان توسط چنگیزخان مغول و اولادان ایشان و از طرفی دیگر اعراب توسط حکومت‌های دست‌نشانده خود، محل تاخت و تاز خود قرار داده بودند، در قلب کردستان در شارزور مقدس شخصی با ذات کامل ظهور نمودند، که به جای جنگ و خونریزی گزینه عشق و دوست داشتن و صلح خواهی و انساندوستی را ترویج نمودند و آئین‌یاری را که تا آن زمان چندان شناخته شده نبود قوامی دیگر بخشیدند و با یک فراخوان عمومی در پردیور به همه اعلام نمودند.
قابل ذکر است بنا به تحقیقاتی که محققان بزرگی همچون آقایان خسروجاف و پروفسور همزه‌ای و دیگران … انجانم داده‌اند، تمام منطقه غرب ایران و کردنشین به این آئین عشق، پیوستند.
« هی یار گیانی
از و فدات بام هی دوس گیانی
یاری و مروتا و مهربانی
و صدقه و قروان گیانای گیانی»
.. من یک یارسانی هستم و افتخار می‌کنم که یارسانی هستم زیرا زمانی که عبدالقادر به یاران توهین می‌کرد ، داودکوسوار با توهین جواب آنرا داد ، مولا و مقتدای من سلطان سهاک، داود کوسور را مورد تنبیه قرار داد و به ایشان فرمودند که آئین تو آئین عشق و مهربانی و دوست داشتن است نه توهین و پرخاشگری.
« شیرین گفتار بو
یار کسیون شیرین گفتار بو»
.. من یک یارسانی هستم و افتخار می‌کنم که یارسانی هستم زیرا زمانی پیرمکائیل دودان برای جنگ با یاران عازم پردیور بود و داد و بیداد می‌کرد و به یاران توهین می‌نمود. سلطان سهاک فرمود « یاران مزگانی وش دنگی میو ـــــ صدای هی دیار سرهنگی میو» سلطان سهاک از او با مهربانی و روی باز استقبال نمود و با غذای خوشمزه ماهی برشته پذیرائی نمود، پیرمکائیل دودان ، وقتی این رفتار را دید مجذوب سلطان گردید و یکی از بهترین یاران او و یکی از جانشینان داود کوسوار و در سمت دلیلی مردم یارسان قرار گرفت.
« غلام کسیون نه دل درویش بو
مور بی‌آزار بیگانه و خویش بو»
.. من یک یارسانی هستم و افتخار می‌کنم که یارسانی هستم زیرا مولا و مقتدای من به من این امر را تأکید نموده‌اند که قبل از پرداختن به ارکان باید ادب را سرلوحه زندگی خود قرار دهم زیرا انسان بی‌ادب هر کاری را انجام بدهد و روزی به اندازه هزار سال عمر کند، مانند گردخاکی است که باد می‌برد:
« هرکس ادب نیری و جا
روژی هزار تمن بکا
وک توز هر باد ایبا » .
.. من یک یارسانی هستم و افتخار می‌کنم که یارسانی هستم زیرا دینم آئینم به من این آموزش را داده است که دنیا با تنوع زیستی ، نژادی ، قومیتی و آئینی زیبا است و این زیبائی را با دل و جان باید پاس بدارم« آمانن آمان سرّ پوش ستار ـــــ هرچه صلاتن نداریم انکار»
.. من یک یارسانی هستم و افتخار می‌کنم که یارسانی هستم زیرا در قرن هفتم رهبران من، اختلاف حقوقی و اجتماعی بین زن و مرد را از بین بردند و مردود دانستند و فرمودند که هرکسی از یاران بین زن و مرد هرگونه تفاوتی قائل بشود یار نیست و از جرگه یاری اخراج میشود.
کناچه و کری
توفیرشان نین کناچه و کری
بش باطنن ازل هوری
من یک یارسانی هستم و افتخار می‌کنم که یارسانی هستم زیرا آئین من، آموزش راستی ، پاکی ، نیستی و رداباری در سر لوحه زندگی یاران قرار دادند که بفهمیم که در جهان فقط یک راه است آنهم راه راستی است و پاکی را سرلوح زندگی خود قرار دهیم و در مقابل تمام موجودات عالم با فروتنی رفتار نماییم و خدمت و کمک کردن به جامع بشری جدا از فکر و اندیشه آن، وظیفه خود بدانیم
« یاری چوار چیون باوری وجا
راستی و پاکی و نیستی و ردا».
.. من یک یارسانی هستم و افتخار می‌کنم که یارسانی هستم حتی در هنگام نامگذاری نوزاد در گوش او با آهنگی دلنواز نجوا می‌کنیم که تو که قدم به میان جامعه یارسان گذاشته‌اید، باید طوری رفتار کنید که ضمن اینکه پدر و مادر از تو را ضی باشند باید همسایه و دوستانت نیز هیچ گونه بدی از شما نبینند و از رفتار تو رضایت کامل داشته باشند
«آودا و اَو بابوت ژي نو بيزاري
پير و دليلت نوا زنهاري
پرهيز كاريت بو نه خطاكاري
پاكي و نيستيت بو راي رداباري
هاوسه‌ت راضي بو ژ پركرداري
دوسانت باچان نيكيت وسياري»
.. من یک یارسانی هستم و افتخار می‌کنم که یارسانی هستم زیرا بعد از پردیور بزرگترین رهبر من شاه‌تیمور در دو قرن پیش با صدای رسا عدالت و احترام را برای تمام مخلوقات جهان خواستار شد
« یاران مر اوسا تیمور دلشاد بو
آزادی مخلوق دادرسی داد بو»
.. من یک یارسانی هستم و افتخار می‌کنم که یارسانی هستم زیرا………
……………….
اگر تمام دستورات دینی خود را بنویسم که سند افتخار هر یارسانی است دفتر صد من کاغذ خواهد شد پس بیائیم و سرمان را بالا بگیریم و صدای رسا بگوئیم من یک یارسانی هستم و در مکتبم عشق و دوست داشتن ومهربانی و …… یک وظیفه است و در آن بخل و کینه ورزی و تفرقه و توهین و … جائی ندارد و اگر کسی بخواهد و بذر تفرقه و کینه ورزی بکارد یار نخواهد بود، در ضمن از سلطان بخواهیم که به ما کمک بکند تبدیل افرادی نشویم که کلام ذیل سلطان سهاک در مورد آنها فرموده است در مورد ما هم صدق کند که می‌فرمایند: برای منافع طلبی و زر و زیور مادی و مقام کاذب دنیوی هر روز به شکلی در نیائید و در آخر باز خودتان را یارسانی بنامید و در جم یاری اظهار فضل بکنید، زیرا کسی که به اینصورت عمل میکند مانند دیواری است که ترک خورده باشد که نمیتوان آنرا مانند روز اول ساخت.
سلطان مرمو:
ویل نوینان ویل، ویل نوینان ویل ــــــ سالی صد مینگه مگیلان چوین خیل
هــــم ژَ نو بیون و منزلگای ایل ـــــــ دیوار شکسته هل نگیــــرو پیـــل
کردار همگی قبول  با تشکر  از آسی حشمت آژنگ( میره بیگی)  از  سادات جاماس گوران 

منبع کوردان یارسان