میثم ملکی کمیتەی یاری کورد ژنو سویس٢.١١.٢٠١٦
اول و آخر یار
دوستان و یاران محترمی که جویای عقاید و مذهب یاری می باشند و میل دارند ابتدا این مذهب و آداب را بشناسند این آیین یعنی یاری یا یارستان(کاکه یی،اهل حق)در اواسط قرن ششم هجری قمری توسط سلطان سحاک در اورامان کردستان پایه گذاری گردیده ولی در حقیقت امر طبق گواهی دفاتر حقیقت یکصد هزار سال دفتری پیش از خلقت در جهان ذات به فرمان حضرت حق در بین ملکوت بنیانگذاری و بیا و بست سرسپردگی انجام گردید.در دوره ی سلطان سحاک آشکار و عیان گردید.
اما چگونگی پیدایش آن اینگونه است که سه یار سلطان:پیر بنیامین،پیر داوود،پیر موسی به امر حق در پی یافتن مراد خود که همان سلطان است در کوهی در اورامانات به نام شاهو به طور تصادفی و به خواست حق هر کدام از جایی در کوه به هم رسیده و پرده پندار آنه پاره گشته و همدیگر را شناخته و طبق شرط و قراری که داشته اند امر به جمع آوری مقداری آرد که در خورجین پیر داوود بوده با مقداری نمک و آب مشغول به درست کردن و پختن نانی به اسم گرده شده و آن را به پیر بنیامین داده و جمع برپا کرده و آن گرده رابه چهار قسمت تقسیم کرده و در آن لحظه می بینند که یکی از چهار قسمت نان غیب شده بنابراین می فهمند که حق در آنجا حضور داشته بنابراین در پی آن گشته و با علم لدنی که همان علم شناخت حق است در پی یافتن مکان ظهور حق در روستایی به اسم برزنجه در اورامانات می باشد وارد گشته اند و در منزل شخصی در آن روستا به اسم شیخ عیسی رفته اند در آنجا مشغول به خدمت شده اند،
بعد از مدتی به ایشان پیشنهاد ازدواج داده اند اما چون ایشان پیر بوده ابتدای امر از انجام این کار امتناع کرده ولی بعدا به امر حق به خواستگاری دختر حسین بیگ جاف در روستایی در کردستان رفته،ابتدا با خواسته ی آنان موافقت نمی شود بنابراین به توصیه نزدیکانش برای رد این خواسته بهانه های سنگین و زیادی برای انجام این وصلت از این یاران می گیرند که به نظر خود و نزدیکانش مهیا نمودن این بهانه ها برای درویشان غیر ممکن است اما یاران با عنایت حق از عهده کلیه بهانه های گرفته شده بر می آیند و دایراک خاتون را به همسری شیخ عیسی در می آورند که این عقد توسط پیر موسی جاری و مکتوب می شود و پس از مدتی دایراک خاتون باردار می شود و در بوستانی که شیخ در اختیار سه درویش گذاشته است ناگهان غرشی و نوری خیره کننده دور دایراک خاتون را فرا گرفته و پسری به دنیا می آید که نام مبارکش را سحاک می گذارند.
این واقعه در نوروز سال 675 هجری قمری رخ می دهد.بعد از دوران طفولیت در ایشان نشانه های ربوبیت ظاهر گشته و به همراه سه یار خود پس از فوت پدرش راهی منطقه پردیور که در کردستان است می شوند.این امر موجب خشم برادران ناتنی ایشان به نامهای سلامت،قادر و خورشه می شود و آنان با سپاهی به نام چیچک که از اقوام مادریشان است که نزدیک به هزار نفر است به تعقیب سلطان و یارانش می پردازند که ایشان و یارانش در غاری به نام مرند می روند و سه شبانه روز در آنجا بدون هیچ غذا و آشامیدنی می مانند و در پایان روز سوم سلطان به پیر داوود امر می کند که مشتی خاک بردارد و بر سر سپاه چیچک بپاشد و این امر را انجام داده و سپاه چیچک متلاشی می شود.
در همین میان به امر باطنی پیرزنی که در روستایی در نزدیک غار مرند است این امر را مشاهده کرده بود.به دستور حق یک خروس و یک من برنج(سه کیلو)و یک چارک روغن حیوانی(750 گرم) را طبخ نموده و برای آنان به درون غار می برد و آنان آن را در جمع یاری سبز کرده و به عنوان مال پادشاهی در پایان آن سه روز به عنوان افطاری آن را میل کرده.
این واقعه مهم را که به اسم روزه ی مر نویی است در آبان که به چل زمستان گرمسیر معروف است و در پایان دوازدهمین ماه قمری واقع گردیده است.
مردم اهل حق باید این سه روز را روزه بگیرند و در پایان روز سوم همان گونه در توضیح بالا نذری طبخ کرده و آن را در جمع سبز کرده و میل نموده.اما در پایان این واقعه سلطان و یارانش وارد پردیور می شوند و در آنجا اقامت می گزینند.آوازه ی بزرگی و عظمت حضرت سلطان به حدی بالا می گیرد که عرفا و بزرگان آن عصر از اقصا نقاط به دیدارش می شتابیدند و به کسب فیض عرفان می پرداختند.
اما آیین یاری دارای چندین آداب و ارکان است که ابتدا باید یاران سرسپرده این آیین باشد و جوز سر را شکسته باشند که به این گونه است که یار باید توسط سیدی که به پیر و خادم جمع به همراه یک عدد خروس و مقداری برنج و روغن حیوانی و یک عدد جوز هندی پیر و خادم شخصی را به جمع معرفی می کند و عنوان یک یار و آن قربانی را با کلماتی از حق متبرک کرده و قربانی را میل کرده پس از پایان این امر شخص اگر مرد باشد باید به سبیل خود دست نزند و آن را تا پایان زندگی خود به عنوان ذات و نور الهی محترم بشمارد.این از آداب یاری است.
ارکان آن شامل چهار رکن اصلی که پاکی،راستی و نیستی و ریا است که پاکی شامل طهارت،باطن و جسم است.و راستی که شامل راستی در اعمال و گفتار در تمامی کار و کردار خود می باشد و نیستی در مقابل ذات حق و ریا که همان رضایت داشتن به امر حق و راضی بودن و تمایل به امر یار داشتن است و در پایان عرایض خود کلام دفتری نشانه خوب و کم نظیر این آیین که می فرماید:در آیین یار زور و اجباری نیست و شخص با رضایت قلبی باید این دین را قبول کند و در آن جایی برای مرد بدسرشت نیست و به امر حق بنده به فیض حق ناعل می گردد.(راضی منین. یاری زور نین راضی منین)
(نه جای گزافن نه مرد رندین. و لطف خدا جام گدا غنین)