تغییر و تحولات اخیر منطقەی بحرانزای خاورمیانە اگر چە در قلب ترکیە شروع بە تپیدن نکرد ، اما بی گومان سر آغاز شکلگیری فصلی نوین در عرصەی سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی برای مردم ترکیە و بخصوص ملت کورد در ترکیە شد .
این تغییر و تحولات روح تازەای بە کالبد نیمە جان اقشار گوناگون اجتماعی ، فکری ، فرهنگی و سیاسی ترکیە دمانید کە نظیر آن در صد سال گذشتە کم سابقە بودە است . روح آزادی و آزادگی، دمکراسی و حقوق بشر ، اعتراف کردن اقلیتی بە نام کورد و شنیدن صدای کوردی ، حرکت توام با امید ، روح از نوزادە شدن و رنسانسی دیگر برای مردمانی دیگر و نوید باز شدن روزنەها و فرار از عقلانیتها و تعاملها و سیستمهای قرون وسطایی را با خود آورد . زیرا مدت زمانی بود کە مردمان آن دیار و در کل جامعەی ترکیە در زیر چکمەهای کودتاە چیان و مغولان کمالی اجازەی نقش آفرینی نداشتند و تنها بە نقش نظارەگری آنها اکتفا شدە بود .
دولت تورک چە بسا در بساری از برهەها نە تنها اجازەی حضور برای نظارەگری هم قایل نبودە ، بلکە کاملا قایل بە حذف فیزیکی و فکری دیگر اندیشان و دیگر اقلیتها بود کە ارمنیها و کوردها نمونەی بارز آن هستند .
سیاست چوب و چماق برای خفە کردن مخالفین خود در کنارنامەی سیاە ترکیە از کسی پنهان نبودە و نیست . ترور آزادیخواهان و زندان و حبس آنها در پشت میلهای زندان بخصوص در زمان زمامداری اردوغان میتوان نمونەی بارز این سیاستهای شوم و راهبردهای اشتباە این حکومت کورد ستیز دانست .
شکی نیست باج گیریهای سیاسی و نظامی ترکیە در منطقە و زیر پا گذاشتن پرنسیبهای حقوق بشری و همەی این برخوردها و راهبردها و …. تحت نظارت مستقیم کشورهای پیشرفتە و مدرن اروپای و امریکای صورت میگیرد و همەی اینها بە بهانەی همساز و همسو بودن با کشورهای پیشرفتە برای گذر جامعە بە مدرنیتە دنبال میشود ، در حالیکە مردم منطقە و بخصوص جامعەی ترکیە وارد فضایی جدید و شرایطی دیگر شدەاند و خود را برای گذر از سیستم فاشستی بە سیستم دمکراسی و آزادی آمادە میکنند .
سیستم الیگارشی ای کە حدود یک قرن بر جان و تن آنها سایەی شوم افکندە است رو بە زوال است و این سیاست ترور و تجاوزگری نمیتواند دوام حتمی داشتە باشد . شکوفایی بهار سیاسی کە با رنگ و روی کورد هم تا حدی همساز بودە است و با فرهنگ آزادمنیشی کورد همخانی نا گسستنی دارد بی گومان بە مزاج ترک ، عرب و فارس خوش نخواهد آمد و تاب و توان تحمل این واقعیت را نخواهد داشت ، زیرا آراستە شدن بهار سیاسی با این شاخصها و تداوم آن با این منوال حتمآ زمستان بسیار سختی را برای بسیاری از استثمارگران و نو استعمارگران و امارت نشینهای منطقەی و جهانی بە بار خواهد آورد و کاسە و کوزەی ظلم و ستم و سیاهی آنها در هم خواهد شکست .
چە بسا دریغ کە حامیان و قدرتهای سیاسی ، نظامی و اقتصادی جهان همە و همە دست بە دست هم دادەاند و در راستای شکست این تجربە و این مسیر تازە سیاسی گام برداشتە و میخواهند این بهار زیبا را برای صاحبانشان تبدیل بە زمستانی سخت و طوفانی کنند و با پشتیبانی بی دریغ خود میکوشند این پس ماندەهای رژیمهای دیکتاتوری را نجات و بهبود بخشند و آنها را راست و درست و تندرست جلوە دهند و از این آب گلەلود ماهی خود را صید کنند و با برنامەریزیها و توطئە چینیها آنها را مورد حمایت بی دریغ خود قرار دهند کە با این تعریف و تمجیدها و روشهای جدید و فریبکارانە از دمکراسی و آزادیخواهی (پریکلس) نظریە پرداز دمکراسی را نیز دچار شرمندگی کردەاند .
اما آنچە امروزە شاهد آن هستیم جنایتهای دولت پس ماندەی عثمانی است کە بار دیگر بە عصر عثمانی بر گشتە و خلافت خود خواندە را بە رخ مردم منطقە و بخصوص ملت کورد میکشد و بی گومان آنچە از ثمر این سیاست شوم آمیز در منطقەی کورد نشین میگذرد بر کسی پوشیدە نیست . زندانی کردن فعالین کورد بە تهمتهای واهی و ترور آنها در اروپاە و داخل کشور نمیتواند صدای آزادیخواهی و یا مسیرتازەی دمکراسی خواهی را منحرف و خفە کند .
از جانبی دیگر در برابر این تغییر و تحولات معکوس و این کشتارها و جنایتها و زندانیها و دستگیریها و بلوک شدن سرمایەهای رهبران سیاسی و مذهبی و بستن و ممنوع نمودن فعالیتهای رسانە های نوشتاری و شنیداری وابستە بە آنها ، نمیتواند بر عمر این رژیم های دیکتاتوری امیدی بخشد و جامعە بار دیگر بە این مردان و حاکمان نا کار آمد اجازەی حیات سیاسی و قدرت نخواهد داد ، زیرا جسم و جان سیاسی آنها دچار مرگ مغزی شدە و حتمآ باید در بخش کوما بستری شوند .
اگر بخواهیم بە تغییر و تحولات و کودتاهای پی در پی کە بە نام دمکراسی و آزادی خواهی در ترکیە و منطقە صورت گرفتە نظری بیاندازیم در حقیقت راە فقط بە یک دیکتاتوری تمام عیار ختم شدە و هیچکدام راە دمکراسی را نپیمودەاند و چە بسا بدتر از سیستم و حکومداری سابق بودە است و آنگونە کە انتظار میرود واکنش مجامع فکری و مدنی نهادهای حقوقی و بین المللی در پی نداشتە است .
در واقع این بر خوردهای دوگانە و غیر شفاف سیاسی غربی و این کم کارهای غربیها ما را وادار خواهد کرد کە بە این نتیجە برسیم کە حکومتها در دیار ما مشروعیت خود را از مردم نخواهد گرفت و دمکراسی در دیار ما تعریفی دیگر و پارادایمیها و بنیادهای جداگانەای دارد ، دمکراسی در دیار ما با دیکتاتوری صلح پایدار بر قرار نمودە و بە جای اینکە صندوقهای رای گیری ما را بە دمکراسی و احقاق حقوق و اعمال ارادەها برساند ، بە الیگارشی و آنارشیستی خواهند برد .
این درواقع میتواند بزرگترین و جدی ترین نقدی باشد کە متوجە عقلانیت سیاسی و مدنی و حقوقی و فرهنگی غرب خواهد شد ،زیرا اینگونە کە شاید و باید است از حرکتها و جنبشها و خیزشهای صورت گرفتە مانند حق تعیین سر نوشت برای اقلتهای قومی و مذهبی در منطقە جغرافیایی خاورمیانە برای ورود بە راە دمکراسی و آزادیخواهی و … حمایت نکردەاند . امروز اگر افرادی همچون پریکلس ، ارسطو و جان لاک ، ژان ژاک روسو ، و … زندە می بودند ، بە این وارثان نارس فکری خویش بە جای درود بزرگترین نفرت ها را بە عنوان کادو تقدیم آنها می کردند.