توهین دوبارەی مزدوران جمهوری اسلامی زیر نام فرقه اهل حق آئین التقاطی و خرافی

0
304

خرافه یعنی سخن موهوم،حدیث یا حرف دروغ، کلام باطل، افسانه بی اصل و اساس، باور بیهوده، عقیده بی اساس و بی پایه که نه بر مبنای عقل و منطق استوار است و به طریق اولی نه با معیارهای شرعی و دینی سازگار است.
خبر دادن از غیب با کمک گرفتم از اجنه و شیاطین کفار، طلسم، چشم بندی و خواب گرائی همه و همه در ردیف و زیر مجموعه خرافه قرار دارند.
شاید نتوان مانند اهل حق فرقه ای راپیدا کرد که معجونی از ادیان و فرقه های مختلف باشد. اهل حق ترکیبی است از آئین میترا و مسیحیت و یهود و زرتشتی و هندو و متصوفه واسلام و…
– روزه آنها مانند روزه یهود است .
– هفتن این فرقه مانند هفت امشاسپندان زرتشت است .
– حلول و تناسخ این فرقه مانند آئین هندو است .
– عهد وپیمان این فرقه از آئین میترا اخذ شده است
– سبیل را از متصوفه اخذ کرده اند
– تنبور و نوازندگی را باز هم از متصوفه اخذ کرده اند
– داستانهای تکان دهنده درباره اهل حق
بسم الله الرحمن الرحیم
قادر طهماسبی در کتاب بیان الحق معروف به آیات شیطانی می نویسد: در سال ۶۲ در تهران بودم پنج شنبه شب یکی از شبهای سرد زمستان بنابر درخواست و اراده قلبی عازم یکی از شهرهای نزدیک و حومه تهران که اغلب مردمانشان اهل حقند،گردیدم. قصدم این بود که به جمخانه بروم. ساعت حدود هشت شب بود تعدادی مرد حدود هشت نفر در جمخانه بودند پس اززیارت و دست بوسی بلافاصله در همان ساعت هشت و نیم یکی که از نظر سنی سالخورده بود پیش نماز شده و مابقی پشت سر من قرار گرفتند پس از چند دقیقه مشغول ذکر و ورد شدند مدت نیم ساعت هم به ذکر گذشت…از آنها پرسیدم شما اهل حقید؟ گفتند:بله !!…. گفتم که این نمازی که می خوانید بر اساس چه دستوری است، زیرا شنیدم که گفتید ما اهل حقیم.گفتند مدت یکسال است که به دستور شاه!!! (رهبر خودشان) نماز هم میخوانیم …قادر طهماسبی می افزاید:که پس از گرفتن وقت ملاقات قبلی با رهبر آنها پس از شش ماه موفق به دیدن او شدم، روز جمعه بود.زائر!!! زیادی از اطراف و اکناف آمده بودند تا شاه!!! را زیارت!!! کنند. ساختمان محل بنام ساختمان جمال نامیده می شد، وسیع و چند طبقه، چند نفر هم دربان و خدمتکار و حدود دویست نفر زائر!!!.
ساعت چهار بعد از ظهر شاه تشریف آوردند و حدود دویست نفر زائر!!! در کمتر از ده دقیقه پای و دست شاه را بوسیدند و هر یک مبلغی پول خدمتش نهادند و بدون کوچکترین حرفی از جانب پیر رفتند آن وقت نوبت به من رسید که به خدمت شاه!!! بروم. داخل شدم و پس از چند دقیقه سوال کردم آقا چند ماه پیش به جمخانه رفتم مریدان شما نماز می خواندند ممکن است مرا توجیه کنید که نماز خواندن آنها به چه معناست؟زیرا آنها اهل حق اند و تنها از مسلمانی نماز را دارند آن هم از نظر حالات فیزیکی.
فرمودند: {این مردم (مریدان) که سواد ندارند، نمی فهمند، بیچاره اند. من گفته بودم گاهی در مراسم جمعی شهر تظاهر به نماز کنند اما این بدبخت ها دیگر طوری شده بود که همیشه نماز می خواندند من هم ناچار دستور دادم که دیگر نماز به هیچ وجه نخوانند و حالا دیگر نماز نمی خوانند.} قادر طهماسبی می گوید شدیدا متاثر شدم و چند لحظه قیافه مکار و ریا کارش را نگریستم و بعد دسته پولهائی را که خادم چیده بود همان پول هائی که لحظاتی پیش آن مریدان و زائران نفهم و بیچاره و خرفت (بقول پادشاه) تقدیم حضورشان نموده بودند، همان پول هائی که از عرق یمین و کد یمین مردان و زنان و جوانان جامعه زحمتکش و متدین و با ایمان!!! اهل حق به دست آمده و حالا تقدیم می گردد تا لباس ایتالیائی و اتومبیل بنز و …. را با آن تهیه و به خوشگذرانی بپردازند و بعد هم به ریش آنها بخندد و بگوید بیسواد و نفهمند و از طرف دیگر هم مسلمان نیست به نماز عقیده ای ندارد به اجتماع هم دروغ می گوید، مریدان را به نماز وا می دارد و بعد هم در اثر گرایش به مسجد و مسلمانی منافع شان در خطر می افتد و آنها را از فریضه نماز باز می دارد.
شخصی شیعه شده نظر خود را در اینترنت اینگونه بیان می کند : من تا چند وقت پیش اهل حق بودم و بعد از مدتی مطالعه برروی اهل حق متوجه شبهات و اشکالات زیادی در آن شدم، متاسفانه مشکل ما این است دین, عادت, شیوه زندگی,سنت ها و….. را بصورت چشم بسته و بدون هیچ تحقیقی قبول میکنیم و در مورد آن شدیدا متعصب هستیم و جبهه میگیریم.
ادله ی بنده در مورد اشکالات موجود در اهل حق:
۱- قرآن کلام خداست و محمد رسول و مبلغ کلام الله است، کتاب اهل حق را چه کسی گفته و چه کسی مبشر آنست؟
۲- در کلام الله تناسخ را رد ولی در اهل حق همه ی ائمه دارای دون (تناسخ) می باشند و به این امر معتقد اند که بعد از مرگ روح در کالبد دیگری دمیده میشود؟ آیا این رد کلام الله نیست؟
آیات مبارکی که معانی آنها در رد تناسخ می باشد: آیه ۲۸ سوره بقره، آیه۴۰ سوره روم ،آیه ۶۶ سوره حج ، آیه ۱۱ سوره غافر،آیه ۵۱ تا ۵۳ یاسین،آیه ۳۸ سوره انعام ،آیه ۲۴ سوره ملک.
اگر در این آیات الهی با دقت توجه کنید متوجه می شوید که خداوند کسانی را که به تناسخ اعتقاد دارند را کافر و اهل جهنم و اشد مجازات را برای آنها قرار داده است.
با توجه به این دیدگاه اهل حق، میتوانیم بگوییم که خدا عادل نیست (استغفرالله) یعنی اینکه هر روح دارای هزار جسم می باشد. آیا این رد کلام الله نیست؟
با توجه به معانی قرآن که معاد دارای دو بعد میباشد که یکی روح و دیگری جسم، پی میبریم که در آخرزمان (قیامت) روح به همراه جسم میباشد در صورتیکه اهل حق بر این باورند یک روح در چندین جسم حلول می کند. آیا این رد کلام الله نیست؟
امام رضا (ع): من قال بالتناسخ فهو کافر باالله العظیم یکذب بالجنه و النار…
هر کس قائل به تناسخ باشد نسبت به خدا کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب نموده است.
۳- حداقل عبودیت و بندگی خدا نماز است و ائمه اطهار می فرمایند هرکس نماز نخواند شفاعت ما در روز قیامت به آنها نمی رسد، در صورتیکه اهل حق می گویند ما نیازی هستیم نه نمازی؟
نیازی که برای خود و برای شکم خود باشد نه برای نیازمند و مستحق چگونه نیازیست؟ آیا این تناقض با کلام الله ندارد؟
چه کسی این روایت را گفته است؟راوی و سند مستند مبنی بر صحت آن چیست؟ آیا این کلا م شیطانی نیست؟
قرین بر ۹۰ آیه در قرآن که بر شان و عظمت نماز اشاره دارد: آیه ۴۳ سوره آل عمران، آیه ۱۱۴ سوره هود، آیه ۷۸ سوره اسراء، آیه۱۰۱ و ۱۰۳ سوره نساء، آیه ۲۳۸ سوره بقره، آیه ۹ تا ۱۱ سوره جمعه و …
آیا کتاب اهل حق کتابی آسمانیست؟ آیا می توان آنرا با کلام الله مقایسه کرد؟پس چگونه گفته های آنرا که نیاز را بالاتر از نماز میداند قبول می کنید؟
دوستان اهل حق خود بر این جریان آگاه هستند که در این برهه ی زمانی اهل حق به چندین شاخه و گروه تقسیم شده اند، آیا این نشانگر ضعف و ریشه دار نبودن اهل حق نیست؟
ادله های دیگری نیز وجود داشت ولی به لحاظ و اهمیت بالای موضوع های ذکر شده نیازی بر بیان دیگر ادله ها ندیدم، بنده حقیر با توجه به این دلایل محکم و استوار پی به اشتباه زندگی خود بردم، باشد که دوستان اهل حق با مطالعه این دست نوشته کمی در مورد راه و روش اهل حق تعمق کنند از دوستان اهل حق خواهشمندم با دید تعصبی به این دست نوشته ها ننگرید لطفا، خواهشا با دید باز و منصفانه ادله های حقیر را بررسی کنید.
بار پروردگارا سپاسگزارم که این حقیر را مورد الطاف بی کرانت نمودی و از راه اشتباهم باز گرداندی.
نظر مجدد اهل حق شیعه شده:
سلام به همه ی دوستانی که نسبت به بنده حقیر لطف داشتند و نظریاتشان را در رابطه با دست نوشته های بنده ارسال کردند.
عزیزان من، دوستان اهل حق به خدا سوگند بنده با علم و آگاهی و تحقیق در زمینه اهل حق به این نتیجه رسیدم که اهل حق دارای شبهاتی زیادی است که حاضرم تمامی آنها را اثبات کنم.
کسی که نقد کننده است باید با بیطرفی، دید باز و منصفانه نقد کند نه با تحقیر و ناسزا، من که از شما خواهش کردم که بادید منصفانه دست نوشته های حقیر را مطالعه کنید ولی برخی از دوستان تحقیر را پیشه گرفتند.
دوستان لطف کنید در مورد سلطان سهاک تحقیق کنید و ببینید که از کجا و با چه دیدگاهی اهل حق را بنا کرد.
آیا پدر کسی که سنی مذهب میباشد با چه دیدگاهی این چنین محب و سر سپرده علی (ع) میشود(حقیر به هیچ عنوان قصد جسارت به برادران اهل سنت را ندارم منظور بنده مطالعه بیشتر در این زمینه بود )
با توجه به، اعتقاد به دون به دون، از شما میپرسم کدام جسم پاکی لیاقت روح شریف علی (ع) را دارد(استغفرالله) .
اگر اهل حق مسلک است و دین اسلام، آیا در مورد دینمان مطالعه کردیم آیا خواسته های دینمان را اجابت کردیم؟ چرا ما از مسلک پیروی میکنیم ولی از دین پیروی نمیکنیم؟
و اگر اهل حق دین است، باید کتاب آسمانی و پیامبر(رسول) داشته باشد، آیا دارد؟
پس دوستان اهل حق به بنده حقیر حق بدهید تا به مسلک اهل حق اعتقاد نداشته باشم و از شما خواهشمندم که بار دیگر قضاوت کنید و این بار با دید منصفانه نقد کنید نه با تحقیر.
نامه دیگر از یک اهل حق :
سلام خدمت همگی چه موافق و چه مخالف. بیشتر از همه خدمت نویسنده نامه.من خیلی خوشحالم که بالاخره جایی پیدا شد تا حرفها و شاید بغضهای چندین سالم را بگویم… من نه قصد تایید دارم و نه قصد توهین… قصد پرسیدن سوال هایم و یافتن جوابی برای ابهامات و دغدغه هایم را دارم . یک جوان موفق سی ساله ام موفق در کار تحصیل و دانشجوی دکتری… نمیخواهم از مدرک و اعتبارم چیزی یدک بکشم ..اما فقط میخواهم بگویم آنقدر تو جامعه بودم و آنقدر مطالعه داشتم که حداقل بلدم حس غرض ورزی را بگذارم کنار و صادقانه بپرسم؟. تو یک خانواده و طایفه باصطلاح اهل حق متعصب به دنیا آمدم… پر از مردهای سبیل … زن های عقب مانده ..جوانهای ظاهرا خوب مطیع که فقط با نگاه داشتن سبیل و رفتن گاه و بیگاه به جم نشینی و … پدرومادرهاشان را به این دلخوش کردند که تو تربیت بچه هاشان موفق بودند. من حرفم این است مگر اجباری در دین هست؟ چرا خانواده های اهل حق بجای تعصب و دیکته کردن این راه به فرزندانشان این راه را به بچه هاشان نمی شناسانند … چرا اگر پسری سبیل نگه نداره یا اگر دختری با پسر غیر اهل حق ازدواج کند ترد میشود؟ چرا زورکی است ؟چرا هرجا لازم باشد به زن ها بها میدهند و دم از آزادی و حقوق برابر میزنند و مثلا تشویق میکنند که ای زن ای خواهرم ای همسرم تو قابلیت آگاه شدن از این دین را داری پس بپرس پس یادبگیر پس تو مراسم ها فعال باش و… اما تا همین زن جای دیگری از زندگی خودش را ثابت میکند همان آدم ها تاب نمی آورند و تبدیل میشوند به مردهای مستبد دیکتاتور سبیل کلفت!!! واقعا چرا؟ اصلا این چه دینی است که پایه و اساسش بر خوردن است ؟چه دینی است که بخشی را به مثلا زرتشت ربط میدهند و بخشی را به منصور حلاج و بخشی به مولانا و بخشی به حافظ و بخشی به امام علی و بخشی به سلطان سهاک وبخشی به … ؟ این چه دینی است که میگوید پیروانش باید یک گوشه بشینند و باصطلاح درویش مسلک باشند و قانع باشند و برای مال دنیا تلاش زیاد نکنند و باصطلاح همین که دایم الذکر باشند کافی است و هیچ نماد و مظهر عبادتی لازم ندارند و… اصلا جالبتر اینکه چرا (اتاق فکر) درست کردید و جدیدا با بردن بچه ها از همان سنین اول می خواهید این راه را به ایشان القاء کنید؟ چرا تا کار یک نوجوان یا جوان را راه میندازید و یک استعدادی در آن شخص میبینید سعی میکنید با ترفندها و سیاست های مختلف آن آدم را بسمت خودتان و مراسم هاتان بکشید؟ یعنی ما آنقدر گوشهامان شما را دچار سوتفاهم میکند؟ من مردان اهل حقی را میشناسم که تو خانه و جمع های پراهل حق و خودمانی به سبیل هاشان مینازن اما تا موقع حضور تو جامعه می شوند از ترس توهین و…این کارها را می سپرند به زن هایشان و میگویند ما روشنفکریم !!! ؟ همین مردها چنان یاحق و یاعلی میگویند که آدم می ماند تو قداست اینجور آدمها… آدم عذاب وجدان میگیرد که چرا همچین نامهای مقدسی تو کلام همچین آدمهایی ! به تازگی این گروه های افراطی رسمی بنام عقد یاری راه انداختند.عقدی که نباید توش حرفی از طلاق باشد و…. تازگی ها یک جریان زیرپوستی قشنگ هم راه انداختند.دخترهای سن پایین و خام را به همسری میگیرند و تو همان سن پایین آنها را وارد این مسیر میکنند و احساس قهرمان بودن به ایشان دست میدهد… چه خوب که امام علی نیست تا این چیزها را ببیند وگرنه سربه کدام چاه میبرد؟ اصلا این پدرها که هنوز خودشان تو اصل دینشان باهم دعوادارند و بزور همدیگر را تو مراسم ها تحمل میکنند خنده دار نیست که اصرار دارن بچه هاشان را تو این راه نگاه دارند؟ پدرهایی که از پیر بودن فقط زورگفتن و بلند کردن صدای شان را بلدن ! آن پدرهای باصطلاح لطیف هم پدر بودن بلد نیستند! شما که آنقدر به دینتان و به پایداری دینتان مطمینید چرا آنقدر نگرانید که نکند جوانهاتان با غیر اهل حق ازدواج کنند؟ نکند نگرانی مادرانه دارید؟ نکند قبول ندارید که اگر مسیر و دینی راه درست و انسانی باشد خود بخود تو ذات آدمها حفظ می شود و تا بشر هست این راه هم باقیست؟ آن وقت همین آدمها گیر میدهند به اسلام وشیعه و …؟ شما اگر راه خودتان کامل بود هیچوقت دنبال نقطه ضعف از دینهای دیگه نبودید تا ثابت کنید که برحق هستید.خیلی هاتان هم از سر عادت و رو دروایسی و بی هدفی و تقلیدکورکورانه تو این راه هستید.آنهای هم که بعدا به این راه ملحق شدن بخاطر ازدواج با زیربال این راه بوده و …حالا به من بگویید من به عنوان کسی که تو این جو و فرهنگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم و عقب ماندگی شدید و اسراف و بخور بخور شدید پیروانش را دیدم چطور باید به این راه اعتقاد داشته باشم؟چطور باید با این آدمها بسازم و کناربیام تا یک وقت خدای نکرده به اعتقاداتشان توهین نشود و ما را لعن و نفرین نکنند و…چطور باید با این آدمها صحبت که نمیشود کرد رفتار کرد تابه ایشان برنخوره و غضب نکنند؟ آیا من هم باید مثل هزاران جوان دیگر که تو این راه قربانی شدند و عقلشان منطقشان قوه تشخیصشان را فدای رضایت پدرمادر و خانواده و بزرگان دین کردند خودم رابزنم به آن راه و فکر کنم که خبری نیست و همه چیز عالیه؟ تکلیف من چیست؟ من اصلا حرفی از تغییر دین به شیعه و…نمیزنم چون اصلا منظورم این نیست…منظورم این است که ….لطفا جوابی بدهید تا آرام شوم…از کابوس…از عذاب وجدان بخاطر داشتن چنین فکرهایی…از این آدمها…از این عقب ماندگی..
نامه دختر اهل حق :
پایگاه فرق و ادیان : دخترانی از اهالی کرمانشاه ، هشتگرد ، کلاردشت ، زنجان و تبریز هستیم . تنها گناه ما این است که در خانواده های باصطلاح اهل حق بدنیا آمدیم . بدتر از همه اینکه پدرهایی متعصب و برادرانی پیرو مکتب افراطی داریم . مدت چندسالی است که یک نهضتی در بین جوانان اهل حق کرمانشاه ، هشتگرد ،کلاردشت و … شروع شده که یکسری اعتقادات افراطی و سختگیرانه دارند. فکر می کنند با این کارهاشان تمام انسانیت خودشان را تکمیل خواهند کرد و ناجی همه هستند… جالبتر اینکه برخی شان تحصیلکرده هستند که وقتی سنشان پایینتر بوده جذب این راه افراطی شدند و بعضی هاشان با خانواده ها و بخصوص پدرانشان مشکل پیدا کردند و احساس کردند با این بحث و جدل و جدا کردن جم خانه ها و مراسم هاشان راه راستی کامل را پیش میبرند … !! و حالا که برخی از این جوانها به اشتباه ایشان پی بردند تو رودربایستی گیر کردند و نمی توانند ابراز پشیمانی کنند. افسوس…افسوس … چی بگویم از جهل و تعصب کورکورانه این آدمها… از ادعاهای الکی شان… از برنامه ریزیهاشان… بچه های کوچک ایشان را میبرند جم خانه هاشان تا از همان بچگی در حال و هوای جمخانه باشند و وقتی بزرگ شدند تابع و مطیع پدران متعصبشان … زنانشان را به طرق و فریبها و خام کردنهای مختلف مطیع خودشان میکنند. این اواخر که با اعتراض برخی از زنهای آگاه روبرو شدند یاد گرفتند که دخترهای سن پایین خام را به همسری انتخاب می کنند و با خواندن عقد یاری آنها را مجبور به تحمل دایمی این شرایط می کنند. جالب است که بعضی شان آنقدر هم که ظاهر مثلا مقدسشان نشان میدهند پاک و درستکار نیستند و متاسفانه …
بچه های این آدمها با ترس و تردید مواجه اند. تو مدرسه با آن روح پاکشان یکسری چیزهایی در مورد قرآن و درستکاری و راه راست و نماز یاد میگیرند و وقتی وارد خانه و خانواده و جمخانه می شوند یکسری تناقضات دیگر روبرو میشوند . حتی بچه ای را می شناسیم که وقتی قرآن را میبوسد عذاب وجدان میگیرد و میترسد که پدر و مادرش تنبیهش کنند. بچه ای را می شناسیم که چادر سفید نمازش را دوست داره و سرش میکند تا نمازی بخانه اما … شما رو به خدا حداقل بخاطر بچه هایتان نکنید این کارها را. شما را به خدا روزگار این بچه های پاک و معصوم را تیره نکنید. شما را بخدا ما که در دنیایی از سرگردانی و با یک عالم سوال بی جواب زندگی کردیم حداقل این بچه های بی گناه را درگیر نکنید. شما ر بخدا آنقدر سخت نگیرید… شما را به خدا رحم کنید. شما را به خدا کمی فقط کمی به عاطفه تان رجوع کنید… شما را بخدا کمی خودتان را و چهره های ترسناکتان را تو آینه نگاه کنید… آیا خودتان خسته نشدید؟؟… ما که خسته شدیم… ما که دیگه بریدیم. ما که پراز کینه و نفرتیم… ما که حالمان بهم میخورد از هرچی حرف و واژه و … مرتبط است … چرا فکر نمیکنید که خیلی زیباتر از اینهمه سختگیری کورکورانه و متعصبانه هم میشود به حق رسید. زنهای شما دوست دارند محبت ببینند، زنهای شما دوست دارند مثل زنهای دیگر باشند و مردانشان هم مثل مردهای دیگر باشند. عادی و معمولی.. نه یک چیز عجیب غریب… زنهای شما دوست دارند تو مراسم سفره زیارت امامزاده و… شرکت کنند. زنهای شما دوست دارند هر از گاهی که خسته شدند چادر سفیدشان را سرکنند و سرشان را ببرند روی سجاده و زار زار گریه کنند. خواهران شما دوست دارند مرد زندگیشان را براساس ملاکهای خودشان انتخاب کنند. تورا خدا قسم به تمام اعتقادات و مقدساتتان کمی خردورزی کنید… کمی فکر کنید… کمی با خودتان و وجدان خودتان صادق باشید…ای خدا.. پناه بر تو… زنهای آگاهی را می شناسیم که نتوانستند شرایط این مردهای متعصب را تحمل کنند و طلاق گرفتند. دختران شایسته و آگاه و تحصیلکرده ای را می شناسیم که بخاطر همین منطقه زندگی و اعتقادات همین پدرها و برادرانشان و چون نخواستند به آنها بی احترامی کنند موقعیتهای ازدواج عالی خودشان را از دست دادند و خواستگارهایی که با تمام وجود این دختران نجیب را انتخاب کرده بودند به توهین و تخریب شخصیت این دخترها پرداختند. بعضی ایشان زندگی مستقل تنها را انتخاب کردند. درود بر این دختران شایسته و افسوس بر حال پسران و مردان متعصب و افراطی…
یک زمانی سبیل نشانه مردانگی بود اما انگار این روزها سبیل شده نشانه هرچی نامردی و نامرامی است؟ خدایا اگر خودکشی را حرام نمی دانستی ما خودکشی را بهترین راه حل برای نجات از این شرایط می دانستیم … شرایطی که خودمان انتخاب نکردیم و دیگران نمی دانند که ما چه اعتقادات متفاوتی از پدرها و برادرها و همسرانمان داریم . خدایا یعنی واقعا راه نجاتی هست؟ یعنی میشود دیگر این جهل و تعصب قربانی نگیرد؟ یعنی واقعا آدمها آنقدر کوته فکر هستند که تنها ملاکشان برای پذیرش جوانها سبیل کامله؟ خیلی خیلی خیلی تاسف آوراست … خدایا فریاد… خدایا پناه میبریم به تو… خدایا راه نجات… خدایا ظلم فقط در کوبانی و عراق و فلسطین و … نیست… خدایا ظالم فقط داعش نیست… اگر داعش جسم را شکنجه میدهند اینها روح ما را شکنجه میدهند… خدایا یک راه نجات… خدایا یک کم آگاهی . خدایا فقط به تو پناه میبریم… خدایا اگر بخایم ظلم این مردها رو بشمریم کم نیست…ای مردها بدانید که اگر همسران اکثر شماها ناراحتی اعصاب و افسردگی دارند مسئولش شما هستیدو… و… و… واااا وای بر شما… وای بر شما که نگرانی مادر و خواهر و همسرانتان این است که برای شما پنهان کاری میکنند تا مبادا در ورودتان به اجتماع مجازات شوید و شما همچنان بر اسب تعصب خودتان می تازید؟ شما که هروقت میخواهید تو اجتماع حاضر شوید و بخاطر سبیل هایتان به مشکل میخورید زنانتان را جلو میندازید و خیال میکنید خیلی به حقوق زن احترام میگذارید پدران و برادران ما، ما شماها را دوست داریم و امیدواریم هرچه زودتر راه راستی را پیدا کنید اشتباههای شما دامنگیر انتخابها و زندگیهای ما نشود و… با همین امید…

 نویسندە حسن نادری