شیطان پرستان کرند غرب کە خود را اهل حق یا یارسان معرفی میکنند

0
912

(شیطان پرستان کرند غرب ( اهل حق

 

 : به نقل  از یکی از سایتهای جمهوری اسلامی ایران

مردم اهل حق منطقه غرب (کرند) به دلایل دفتری و منطقی ملک طاووس یا همان شیطان را از فرشتگان و خاصان حق می دانند و معتقدند مخالفت وی با خلقت آدم و حوا طبق مشیت و خواست پروردگار بوده و می باشد(آئین یاری-ص۵۱-مجید القاصی)
در کتاب آیات شیطانی دوم (بیان الحق -قادر طهماسبی) اینگونه نوشته شده است که جامعه یارسان؟؟؟؟؟؟ بالاخص مردم منطقه گوران با لعن شیطان مخالفند.
برادرانی که به ما اشکال می گیرند که اینها مسلمانند تحویل بگیرید ، ببینید چگونه گستاخانه شیطان را مقدس می شمارند.باز هم بیایید از این طیف دفاع کنید دفاع شما تکذیب نص صریح قرآن است.
نگارنده می نگارد که اکثر جامعه اهل حق این عقیده را دارند اما سوال من اینجاست که جامعه اهل حق آیا فقط برادران منطقه کرند هستند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟عجیب است که قادر طهماسبی فقط جلوی پای خود را می بیند و توجهی به دیگر افراد اهل حق ندارد.
جامعه اهل حق خودتان بپا خیزید روزی نور علی الهی مطالبی را به شما چسباند امروز هم مولفینی اینگونه مطالبی را به شما می چسبانند که شاید اکثر اهل حق ها این مطلب را قبول ندارند.
شیطان را تقدیس کردن از جمله مواردی است که از تصوف به اهل حق راه پیدا کرده است .
بزودی خواهیم گفت که این آئین ،آئینی است التقاطی از تمام مذاهب و ادیان
پیوند اهل حق و بهاییت :
روزی و روزگاری بهائیت در ابتدای راه بود و تازه نفس های وجودی خود را می زد بزرگ آنها شخصی بی سواد اما پر ادعائی بود نامش شیخ محمد احصائی بود او آنقدر مغرور بود که به نظر خود هیچ سوالی را بی پاسخ نمی گذاشت اما زمانه گذشت تا جائی که سوالات و اشکالات بر علیه خود را زیاد دید چاره ای اندیشید که نتیجه اش این شد که از این به بعد هر وقت سوالی از او می پرسیدند اگر اطلاعاتی داشت به شخص سوال کننده جوابی هر چند آبکی ارائه می داد و اگر بلد نبود و می دانست اگر بگوید که بلد نیستم موقعیتش به مخاطره می افتد لذا می گفت که این از اسرار است این کار سیخ محمد احصائی همان سر مگوی فرقه موسوم به اهل حق و یا طایفه یارسان و یارستان است که هر وقت کارشان به تنگنا می کشد و کارشان گیر می کند و کاری از دستشان بر نمی آید سرمگو را وسط می کشند و از آن کمال استفاده را برای حفظ آبرو می کنند ، یادم هست که در کلوپ با یک اهل حق بحث می کردم /سوالی مطرح کردم /اما جالبه بدونید که همان کار محمد احصائی بهائی را انجام داد و گفت که جواب این سوال شما از اسرار است من هم جمله او را از فرهنگنامه اهل حق ترجمه کردم و گفتم:جواب ایشان یعنی وقتی ما اهل حقها!!!سوالی را نمی توانیم جواب دهیم و کم می آوریم می گوئیم این سر مگوست این از اسرار است و…
بهانه :
در بین مردم عادی اهل حق نیز در رابطه با نخواندن نماز بهانه هایی مطرح است. مثلاً می گویند: چون علی علیه السلام را سر نماز کشتند ما نماز نمی خوانیم. یا می گویند ما چون به حقیقت رسیده ایم نیازی به نماز نداریم.که این دلائل بیشتر به بهانه های کودکانه شبیه اند چرا که ما هم در جواب می گوییم اگر پدر شما سر غذا مرد دیگر شما غذا نمی خورید.و دیگر اینکه سوال می کنیم مگر علی (ع)به مرحله حقیقت نرسیده بود پس چرا نماز می خواند.
نماز در آئین اهل حق(علی اللهی )
نماز :
اهل حق نماز را قبول ندارند و بهانه های مختلفی برای فرار از انجام این فریضه الهی دارند. البته برخی از خاندانهای آنها همچون آتش بیگی و شاه ابراهیمی در سالهای اخیر اعلام نموده اند که نماز را قبول دارند و مدعی هستند که نماز هم می خوانند.ولی………..
خان آتش یکی از رهبران اهل حق می گوید: پیغمبر هزار رکعت نماز مقابل یک سیب داده یک نیاز هزار نماز است. عبادت خالی مکن، ما مغز قرآن هستیم، قرآن پوست ماست.
آنها می گویند ما به جای نماز نیاز داریم. و این بیت را در سئوال اینکه چرا نماز نمی خوانید می آورند:
اگر نیاز نباشد نماز بی سود است اگر نیاز دهی پس نیاز بیهوده است
نصر الدین حیدری یکی از رهبران اهل حق می گوید: اهل حق قرن هاست نماز نمی خوانند و الان برای آنها مشکل است که نماز بخوانند.
بندگی غیر از خدا کاری اشتباه :
گروهی (فرقه موسوم به اهل حق) که به بندگی غیر خدا روی آورده اند کسانی هستند که در اثر تقلید کور کورانه یا بر اثر تخیلات واهی موجودی (سلطان اسحاق برزنجه) را صاحب قدرت فوق عادی گمان کرده اند.
این افراد از شریعت محمدی تبعیت نمی کنند به همین خاطر توشه ای برای آخرت ندارند از این رو قیامت را هم کم و بیش با تناسخ و دون به دون انکار می کنند تا کارشان در مباحث پیچ تر از این که هست/نکند.
اینان غافلند از اینکه متابعت از شریعت محمدی و شریعت غرای رسول الله(ص)برای آن است که صفای باطنی دست دهد و توشه راه آخرت گردد.اگر متابعت از شریعت نبوی می کردند که علی (ع) را خدا نمی پنداشتند و…
برادران و خواهران فرقه موسوم به اهل حق کمی تفکر کافیست تا به صحت این گفته ها یقین پیدا کنید لذا بنده عاجزانه می خواهم که در بحث علمی و دینی تعصبات را کنار بگذارید چرا که تعصبات توشه راه هیچ کس نبوده و الان هم نیست بلکه بالاتر اینکه این تعصبات باعث چشم بستن بر واقعیات می شود.لذا از شما خواهشمندم که بدون تعصب بخوانید و قضاوت کنید. یا علی مدد.
مناظره یک اهل حق با یکی از شیعیان :
اهل حق:آیا نماز جایگزین دارد یا خیر؟
شیعه:خیر
اهل حق:چطور؟
شیعه:من با یک مثال مساله را برای شما و تمام پیروان مسلک یارسان و یارستان روشن می کنم،وقتی پدربه شما گفت که برو گوشت بخر و شما رفتی بازار و به هر علتی(تنبلی و…..)به جای گوشت خربزه و یا هر چیز دیگری خریدی وقتی به خانه بر گردی،پدرت به شما چه می گوید،مسلما اینکار شما را تقبیح می کند چرا که به شما می گوید که من گفته بودم گوشت بخر نه خربزه و یا هر چیز دیگری.در اینجا شما مرتکب اشتباه شده ای،چرا که وقت خود را در راه طاعت مولی(خدا)صرف نکرده ای پس ادعا نکن که به دستور خدا عمل کرده ای/بلکه باید بگوئی که به هوای نفس خود عمل کرده ای،که این کار هم به خود بالیدن ندارد چرا که جزای آن در آخرت و دنیا چیزی جزءعذاب نیست.
نماز و اهل حق :
وقتی عوام می خواهند به طور کلی یک اهل حق را تعریف کنند می گویند همان کسانی که نماز نمی خوانند یا همان کسانی که شیطان پرست هستند.اما حالا می خواهیم به نحو مبسوط مساله اهل حق را در طوایف مهم اهل حق بررسی کنیم تا ببینیم که این وصله نماز نخواندن به آنها می چسبد یا خیر؟
ابتدا به سراغ کتب اینها می رویم،چون تئوری اهل حق در مساله نماز در آن به خوبی واضح است،بی شک بدین جا می رسیم که اینها نماز در لفظ و اسم انکار نکرده اند اما در واقع آن را کنار زده اند.این کنار زدن نماز و شانه خالی کردن از زیر تکلیف خودش انواع مختلفی در شاخه های اهل حق دارد که در سه طایفه این توجیهات و… بدین شرح می باشد.
۱- اکثر طوایف اهل حق نیاز را جایگزین نماز کرده اند (بدل سازی یا آلترناتیو)و گفته اند که با وجود نیاز احتیاجی به نماز نیست بلکه نماز بیهوده است.
۲- گروهی دیگر بعد از انقلاب امدند چهار مرحله درست کردند و گفتند که اگر شخصی به مقام حقیقت رسید دیگر نماز خواندن بر ان واجب نیست بلکه بالاتر نباید نماز بخواند(مثل صوفیان محترم ؟) قائل به این قول آتش بیگی ها یا مشعشعی ها هستند.
۳- گروه دیگری هم هست به نام افضلی ها در صحنه کرمانشاه،که این رهبر این گروه هم بعد از انقلاب دستوراتی دادندکه علاوه بر دستور به نماز دستور به نخوردن شراب و…..داد.(شراب خوردن در بین اهل حقها مرسوم است؟؟؟؟ چگونه عده ای ادعای اسلام می کنند در حالی که به دستورش عمل نمی کنند) .
فرقه اهل حق یا یارسان
اهل حق یا یارسان نام مسلکی است [ به ظاهر ] عرفانی که در سده هفتم هجری توسط سلطان اسحاق بنیان گذاشته شده‌است.
به گفتهٔ تحفه ناصری، پیروان اهل حق به نام‌های مختلف اهل حق، یارسان، نصیری، اهل طایفه، علی‌اللهی و شیطان پرست معروف‌اند. اما پیروان این آئین می‌گویند آنها یارسان یا اهل حق هستند و گروهی، … آنان را علی‌اللهی یا شیطان پرست می‌خوانند.
بر اساس نگاهی به تاریخ و فلسفه اهل حق یارسان نام بومی و ایرانی پیروان دین اهل حق یا همان علی اللهی است. پیروان کیش یارسان که فارس زبانان آنها را بیشتر به نام علی اللهی می‌شناسند بیشتر ساکن بخش باختری استان کرمانشاه ایران هستند. کیش یارسان آمیزه‌ای است از دینهای زرتشتی و بودایی و اسلام [ یهود ، مسیحیت ، و … ] آنها مانند بوداییان به وازایش باور دارند یعنی بر این باورند که ما پس از مرگ در پیکر دیگری دوباره زاییده می‌شویم. مناطق گوران و لرستان مرکز اصلی پیدایش آئین یارسان یا اهل حق است.
به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، در آغاز ایجاد گروه اهل حق پیروان آن وحدت عقیده داشته‌اند. با گستردگی جماعت اهل حق و مهاجرت ایلات به دیگر مناطق به تدریج اختلافات میان اهل حق شروع شد و پیروان آن به گروه‌های مختلفی تقسیم شدند.
علت این اختلاف‌ها عبارتند از: ۱- نقل سینه به سینه کلام‌ها، ۲- دسترسی نداشتن پیروان به کلام‌های مؤثق، ۳- سودجویی برخی از پیشوایان محلی، ۴- تفاوت زبان، ۵- ملیت، ۶- رسوم قومی و اجتماعی پیروان و ۷- بی‌سوادی اکثریت پیروان .
گروهی از اهل حق معتقدند دین آن‌ها دین یاری است و سلطان اسحاق «در آن دوران» اسرار الهی را به صورت قوانین و ارکان اهل حق به یاران ابلاغ نمود. از این رو ارتباطی با دیگر ادیان ندارند.
به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، گروهی دیگر در اثر آمیزش با فرق دیگر، عقاید خود را با اعتقادات آن‌ها یکی دانسته‌اند، گر چه خود را یارسان می‌نامند، ولی عملاً از نظر اعتقادی، گروهی از آن‌ها علی‌اللهی و گروهی دیگر شیطان پرست هستند.
به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، گروهی دیگر خود را تابع مذهب شیعه اثنی عشری جعفری می‌دانند و معتقدند آئین حقیقت، دین نیست و مسلک اهل حق تابع مذهب اثنی عشری جعفری است .
مقدسات
کلام سرانجام: کلام سرانجام عبارت است از آداب و رسوم و عبادات اهل حق که توسط سلطان اسحاق و یارانش بیان و نسل به نسل منتقل شده‌است.در قرون اولیهٔ تأسیس اهل حق، انتقال این متون توسط کلام‌خوان‌ها صورت می‌گرفت، ولی بعدها ثبت آن‌ها آغاز شد. این کلام‌ها به تدریج به سبب سهل‌انگاری بعضی از کلام خوان‌ها، فراموشی و همچنین سروده شدن کلام‌هایی به زبان‌های کردی، ترکی توسط بزرگان اهل حق با یکدیگر تفاوت‌هایی پیدا کردند که این عوامل سبب جدایی برخی از جماعات اهل حق شد و امروزه نمی‌توان کلام‌هایی که در بین اهل حق یافت می‌شود را همگی معتبر محسوب کرد.
جم و جم خانه: محلی است که اهل حق برای اجرای مراسم خاص خود در آنجا جمع می‌شوند. از این‌رو در بین پیروان اهل حق از اهمیت خاصی برخوردار است.از نظر اهل حق شرکت در جم به جای عبادات دائمی، کافی است. مینورسکی معتقد است در میان پیروان اهل حق عبادت فردی کمتر مورد توجه قرار گرفته به طوری که آن‌ها اهمیت فراوانی برای اجتماع کردن (جم) قائل‌اند، زیرا در نزد آن‌ها جم گشایندهٔ مشکلات است. جم در اوقات ثابتی تشکیل می‌شود و در جم خانه به هنگام عبادت کلام‌ها همراه با تنبور و با صدای بلند خوانده می‌شود. مراسمی مانند سرسپردن، ازدواج و نام‌گذاری کودک و… نیز در جم‌خانه انجام می‌شود.
نذر و نیاز: آنچه در جم‌خانه به عنوان نذر و بر طبق قانون اهل حق دعا داده شود را نذر گویند. نذر و نیاز از واجبات یارسان است و در نزد اهل حق از اهمیت و احترام ویژه‌ای برخوردار است.
روزه اهل حق: هر اهل حق مؤظف است سه روز در سال روزه دار باشد. پیروان اهل حق غالباً، آن را در زمستان به جای می‌آورند و به آن «روزه مرنوی» گویند. با این حال در مورد تاریخ و نام این سه روز بین تمامی گروه‌های اهل حق وحدت عقیده وجود ندارد. حتی گروه‌هایی از اهل حق از جمله آتش بگی روزه مرنوی را بر خود حرام می‌دانند و آن را به‌جای نمی‌آورند.
ارکان مسلک اهل حق بر روی چهار پایه قرار دارد: پاکی، راستی، نیستی و ردآ :
۱- پاکی : اهل حق باید درون و برونش از هر حیث و هر جهت ، و به هر اسم و رسم پاک باشد. یعنی در ظاهر جسم و لباس و مکان و کسب و خوراکش، و در باطن اندیشه و گفتار و کردارش، تماماً پاک و بی‌غل و غش باشد.
۲- راستی : راه راست رفتن است ، و آن به جای آوردن دستورها و ترک نواهی خداست. بعبارت اخری بندگی به خدا و پرهیز از دروغ و گناه را راه راست گویند.
۳- نیستی : یعنی نیست و نابود کردن کبر و غرور و خود پسندی و خودخواهی و هوا و هوس نفسانی و طغیان شهوانی و تمام رذایل اخلاقی از خودش ، و به طور مطلق تسلیم مقدرات شود غیر از رضای خدا چیزی نخواهد، و بعبارت اخری از خود بی‌خود و فنا فی‌الله گردد.
۴- ردآ : خدمت و کمک و فداکاری بی‌ریا نسبت به مخلوق خداست، چنان باشد «رنج خود و راحت یاران طلب» بر او صدق کند.
نوشته شده توسط ماندانا یادگاری

 

برگرفتە از یکی از سایتهای جمهوری اسلامی ایران

yarsan