متن نامه خانواده آسا، به «حسن روحانی» رییس جمهور ایران در پی میآید.
به نام حق و راستی
جناب آقای دکتر حسن روحانی رییس جمهوری اسلامی ایران؛
با سلام؛
۱۶ آذر روز دانشجو را به شما و اعضاء محترم دولتتان تبریک میگوییم. امیدواریم دولت تدبیر و امید که به ریاست جنابعالی در بخشهای مختلف از جمله سیاست، فرهنگ، اقتصاد و محیط زیست مثبت عمل کرده است در پیشبرد امور بیش از پیش موفق باشد و بتواند این روز را گرامی بدارد و به دانشگاهیان به عنوان سرمایههای علمی مجال آزادی برای بیان مطالباتشان را بدهد.
آقای روحانی رییس جمهور محترم؛
ما خانواده آسا خانوادهای کُرد، از جامعهی یارسان اهل حق از نسلهای پیشین تاکنون در کرمانشاه ساکن بودهایم اما متاسفانه به شکلهای گوناگون در سالیان گذشته مورد ظلم واقع شدهایم، حقوقمان نادیده گرفته شده، در خصوصیترین امور اعتقادیمان دخالت گردیده و فشارهایی بر ما تحمیل شده است؛ اما در خرداد ۸۸ جوانی رشید و ۲۵ ساله که به قول استادش، امید میرفت یکی از دانشمندان آینده صنعت نفت و پتروشیمی ایران باشد را در حوادث پس از انتخابات ۸۸ از دست دادهایم. حال برآنیم سرنوشت خانوادهمان را که با تنگناهای مالی و دردهای کوچک و بزرگ روزگار گذرانده و مورد ظلمی بزرگ قرار گرفته است برایتان بازگو کنیم. لذا سرگذشت شهادت «کیانوش آسا» فرزند برومند خانواده را میگوییم.
کیانوش آسا در شب اول نوروز ۱۳۶۳ از پدر و مادری جنگزده، محروم و تنگدست دیده به جهان گشود از همان دوران کودکی در طراحی و کاریکاتور چیرهدست بود و در نوجوانی ساز آیینی تنبور را به دست گرفت و به طور خودآموز پنجهای قدرتمند بر آن میکشید. کسب مقام و لوحهای تقدیر در المپیادها و مسابقات علمی، هنری و ورزشی نوید از موفقیتهای آتی او میداد. هرچند نتوانست به دلایل مالی نبوغ خود در هنر و ورزش را به منصهی ظهور برساند؛ اما با قناعت، پشتکار و با امید به آیندهای روشن تا آخرین لحظات حیات، در راه تحصیل علم و هنر و ورزش کوشا بود.
او نخبه علمی در دوره کارشناسی ارشد رشته مهندسی پتروشیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران و انسانی مهربان، با ادب، عارف مسلک، میهندوست و تکیهگاهی برای خانواده بود. همچنین ۱۱ سال در انجمن عامالمنفعه زیستمحیطی جبهه سبز ایران (صلح سبز) که مسوولیت آن برعهده پسر بزرگ خانواده میباشد فعالیت داشت.
او در ۲۵ خرداد ۸۸ در راهپیمایی میدان امام حسین تا میدان آزادی برای دفاع از دموکراسی و رأی و حق مردم، همراه با جمعیتی بینظیر که بسیاری از مسوولان بلندپایه دولتهای سابق در آن حضور داشتند شرکت کرد اما به تیر ستم گرفتار شد و برای این حضور و اعتراض ساده، تاوان سنگینی پرداخت و بیگناه و بیپناه و غریب و دور از دیار خود قربانی خشم افراطیون شد و به شهادت رسید و بدین صورت حکایت مظلومیتهای مردم کُرد همچنان ادامه یافت.
او ابتدا مفقود میگردد پس از آن ما برای یافتنش بارها به ارگانهای قضایی، اطلاعاتی، انتظامی و بیمارستانهای مختلف مراجعه کردیم اما پس از ۹ روز جستجو، صبح چهارم تیر، جسد بلندقامت او را بر برانکارد پزشکی قانونی تهران یافتیم.
با نشانه گرفتن کیانوش، انسانیت و محبت، اخلاق و آزادگی و علم و راستی نشانه گرفته شد. خون به ناحق ریخته کیانوش دیر یا زود گریبان کسانی که مرتکب این جنایت شدهاند را خواهد گرفت وآنان را رسوا خواهد کرد.
آقای رییس جمهور؛
هنر یک حکومت این نیست که منتقد، معترض و حتی مخالف خود را از صحنه به در کند، چه رسد به اینکه با کشتن آن را حذف کند؛ هنر یک حکومت آن است که حتی مخالف خود را هم وادار به حرکت در چارچوب قانون کند. طبق قوانین حقوق بشری و انسانی، حق حیات ابتداییترین حق هر انسانی است که هیچکس نباید بتواند آن را به راحتی از کسی سلب کند.
شش سال و نیم از آن فاجعه میگذرد، اما متاسفانه تاکنون زوایای نامشخص آن پنهان مانده است و آمران و عاملانش هنوز محاکمه و مجازات نشدهاند. در این زمینه ما نامهای را به کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی- که به منظور بررسی این حوادث تشکیل شده بود- و همچنین نامههایی به رئیس قوه قضائیه و نمایندگان استان کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی ارسال کردهایم که تاکنون هیچ پاسخی از ایشان دریافت نکردهایم.
از شما به عنوان رییس جمهور و رییس هیات وزیران و رییس شورای عالی امنیت ملی و یک حقوقدان و از همه مهمتر نماینده و منتخب ملت ایران انتظار داریم از همه ظرفیتهای دولت برای معرفی، محاکمه و مجازات آمران و عاملان این جنایت، بهره جویید. آقای روحانی؛ ما منتظر اقدام شما هستیم.
سوالات فراوانی نیز در ذهنمان ایجاد شده است که برای دریافت پاسخ، تعدادی از آنها را مطرح میکنیم؛
چه شخصی و با مجوز چه فرد یا سازمانی و با چه هدفی، از پشت بام پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا به سوی او شلیک کرده است؟ مگر مناطق مختلف شهر از نظر امنیتی و نظامی تقسیمبندی نشدهاند و نفرات و اسلحهها و گلولهها و دیگر جزئیات روشن نیست؟ چگونه ممکن است توسط نیروهای تحت فرمان حکومت گلوله شلیک شود، اما شلیک کننده و جزئیات مربوطه نامعلوم باشد؟
پس از اصابت گلوله به کیانوش، او زخمی و به بیمارستان خاتمالانبیاء منتقل میشود، در آنجا و احیانا پس از آن، آیا کادر پزشکی اجازه اقدامات لازم و کافی جهت مداوای او داشته است؟
اگر کیانوش در بیمارستان جانش را از دست داده، چرا جسدش با چند روز تاخیر به پزشکی قانونی تحویل گردیده است و در این چند روز از ۲۵ تا ۲۹ خرداد بر او چه گذشته است؟
آیا قتل یک نخبه علمی کشور و بیگناه، همان آزادیای هست که در قانون اساسی آمده است و سرکوب انتقاد و اعتراض و خفه کردن صدای مخالف نیست؟ چرا مکالمات تلفنی و رفتوآمدهایمان کنترل میگردد و عقاید ما را تفتیش میکنند و به ما تهمت «جاسوسی برای بیگانگان» میزنند؟
چرا اعلامیههای مجالس ختم، هفتم، چهلم و سالگرد را پاره یا جمعآوری کردند و کسانی که تصویر کیانوش را در خانه یا محل کار نگه میدارند، تهدید میکنند؟
چرا افراد خانواده را در محیط کاری تحت فشار شغلی و حقوقی قرار میدهند و مزایایشان را قطع میکنند؟
چرا در هیچ چیزی نمیتوانیم حقمان را مطالبه کنیم و هرکس هرگونه حقوق اجتماعی و شخصی ما را زیر پا میگذارد؟ یا نمیتوانیم از او شکایت کنیم یا در صورت شکایت، اگر متشاکی به کشته شدن کیانوش در حوادث مذکور اشاره نماید با وجود مدارک و ادله مثبت و کافی حقمان ضایع میشود و رای بر علیه ما صادر میشود؟
چرا نزد ما از دیگر جانباختگان بد میگویند و نزد خانوادههای دیگر از ما و با زشتترین الفاظ به راهپیمایمان و کشتهشدگان این حوادث توهین میکنند؟
چرا در دادگاهی نمایشی، قاضی، کیانوش را مستحق این سرنوشت خواند؟ چون معترض حکمرانی مجدد یک ویرانگر بر ملت ایران بود؟
چرا میگویند «حکم بازداشت تمام اعضای خانواده را داریم و همین که تاکنون زندهاید، باید خوشحال باشید» و از فقر مالیمان به عنوان عاملی برای تحقیرمان استفاده میکنند؟
چرا ما را زندانی و منزلمان را تفتیش کردند و وسایلی را بردند و پس ندادند؟
چرا حین بازجویی بر چشمانمان چشمبند میزنند، توهین میکنند، طعنه میزنند، خشونت به خرج میدهند، فحش میدهند، ناسزا میگویند، شاخ و شانه میکشند و هتک حرمت میکنند؟
چرا از توزیع ۵۰۰۰ نهالی که کیانوش در شهر کرمانشاه توزیع کرد خجالت نکشیدند و دو بار درخت سرو کنار مزارش را کندند و به سنگ مزارش اسید پاشیدند؟
چرا ماموران امنیتی با باتوم و گاز فلفل به اعضای خانواده و شرکتکنندگان مراسم آرام چهلم حمله کردند و برخلاف عرف و سنت از انجام مراسم سالگرد در مسجد جلوگیری کردند؟
چرا اطرافیانمان تهدید میشوند؟ خبرچین سر مزار و منزلمان میفرستند و در چهار
طرف مزار دوربین کاشتهاند؟ از چه میخواهند فیلم بگیرند از مویهها و ضجههای مادر کیانوش، از هوش رفتن خواهرانش یا از ماتم و عزای برادرانش؟
چرا شرکتکنندگان مراسم ترحیم کیانوش و حاضران سر مزار را بازداشت کردند، به
بندشان کشیدند، ضرب و شتم کردند و از آنان تعهد گرفتند؟
چرا با نصب دوربین در پشت بام خانه و پاساژهای اطراف منزلمان، از شرکتکنندگان در عزاداریهایمان فیلم میگیرند و آنها را تحت فشار قرار میدهند؟
چرا در جواب درخواست ما برای معرفی قاتلان میگویند «این پیگیریها را از چه کسانی آموختهاید؟»
چرا به محض دادخواهیمان، نیروهای امنیتی برافروخته میشوند و ما را با این دل شکسته به اینجا و آنجا میفرستند و میگویند «پرونده را پیگیری نکنید به نتیجهای نمیرسید؟»
چرا ما را در زندان انفرادی برای امضای تعهدنامه و همچنین پذیرش اتهاماتی که مرتکب نشدهایم تحت فشار قرار میدهند و میخواهند توبهنامه امضاء کنیم؟ از چه چیزی باید توبه کنیم؟ از دادخواهی؟
چرا پرونده این قتل را در بیمارستان و پزشکی قانونی و دادسرای جنایی برای اینکه دسترسی ما به آن غیر ممکن شود، محرمانه اعلام کردهاند و مسوولان برای مجبورکردنمان به سکوت به منزلمان آمدند و میگویند «کسی در حوادث مذکور کشته نشده است»؟
با وجود چندین سند متقن در اثبات این قتل توسط نیروهای امنیتی داخلی چرا برخی مسوولان آن را به «عوامل استکبار و خارجیها» نسبت میدهند؟
این فیلمهای مضحک و سراسر دروغ همچون قلادههای طلا چیست که ساخته میشود؟ مگر میتوان با یک کارگردان و چند بازیگر مزدور، جنایتی را پنهان و دروغ را به مردم قبولاند؟
چرا با اختلاسگران و متجاوزان به حقوق بیتالمال، محتاطانه و گاه به نرمی برخورد میگردد، اما با منتقدان و معترضان مدنی که هدفی جز اصلاح و رشد مملکت ندارند به شدیدترین شکل ممکن؟ این بود نتیجه انقلاب؟
چرا رییس دولتی که با فریب و نیرنگ و پول بیتالمال و حمایت نظامیان در آن حوادث مرتکب خطاها و گناههای بزرگ شد، محاکمه و مجازات نمیشود؟ آیا این قتل نتیجه به چالش کشیدن احمدینژاد توسط کیانوش در دانشگاه رازی کرمانشاه، چند سال قبل از رخ دادن این حادثه نبود؟
چرا کسانی که با نشر اکاذیب، تهمت زدن، افترا بستن در رسانهها مشغول سخنپراکنی بوده و بیهیچ قید و بندی آزاد هستند، به جرم تحریک خشونتگران به عنوان شریک جرمِ عاملان و آمران محاکمه و مجازات نمیگردند و به جای حضور خانوادههای مقتولان همواره کسانی در تلویزیون حاضر میشوند که با دروغهای مضحک و عجیب، حقیقت را وارونه جلوه میدهند و برای خود کف میزنند و هورا میکشند؟
چرا با وجود دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و قضایی آمران و عاملان این جنایت تاکنون محاکمه نشدهاند؟
و در پایان؛
در کجای اسلام و قرآن و روایاتی که مسوولین ادعای پیروی از آنها را دارند، این رفتارها درست شمرده میشوند؟