بمدت هزاره ها تابع اين فلسفه بودهايم که « حق گرفتني است نه دادني» خوب اگر به اين جمله دقت کنيم متوجه به اين نکته دقيق مي شويم که در اين فلسفه بايد منتظر بود که کسي به حق و حقوق ما تجاوز کند، آنگاه ما بهر وسيله ممکن حتي خشونت حق خويش را از او بستانيم و اين اگر عريان تر بگوييم در حقيقت همان قانون جنگل است که اقويا حق و حقوق ضعفا را پايمال نمايند و بعد مشتي ضعفا يا بطريق قانوني و يا با عصيان و خشونت حق خويش را بگيرند، در اين فلسفه نيز ملاحظه مي کنيد که ما با جامعهاي واکنشي سرو کار داريم نه کنشي¸بدين معنا که فرد يا گروه فقط پس از آنکه حق آنان گرفته شد براي گرفتن حق خود اقدام مي کنند که به اين فلسفه مي گويند واکنشي.
در صورتي که اگر اين فلسفه را معکوس سازيم و خود بياموزيم و به فرزنان خود منتقل سازيم که « حق دادني است نه گرفتني» در حقيقت بدين معنا عمل کردهايم که نبايد حق هيچ کس را ضايع ساخت، يا بعبارت ديگر همه نه تنها در مقابل خداوند بلکه در مقابل قانون و ديگران مساوي هستند.
حال اگر اينچنين فلسفهاي را در افراد و گروهها نهادينه سازيم، ديگر حقي از کسي يا گروهي ضايع نخواهد شد که آن فرد يا گروه مجبور به گرفتن حق خود گردد و خواسته باشد با اسلحه خشونت حق خويش را بگيرد. که اگر چنين عمل کنيم جامعه را از حالت واکنشي تبديل به جامعه اي کنشي خواهيم نمود.
دور تسلسلي خشونت:
در فر هنگي که بنيانش بر اين فلسفه استوار است که « اگر مظلومي نباشد ظالمي نخواهد بود» و يا « حق گرفتني است نه دادني» هميشه ظلم وجود خواهد داشت و هميشه حق و حقوق افراد ضايع خواهد شد و در نتيجه خشونت بصورت تسلسلي ادامه خواهد داشت.
اللخصوص میتوان به رژیم جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد که از وقت به کار امدن به مردم کورد و جامعه یارسان ظلم میکنه
فلسفه ایین یارسان:
اگر مي خواهيم که به اين دور تسلسل وار « اي کشته که را کشتي» خاتمه دهيم چارهاي جز اين نداريم که تعدادي از ما ولو کم، مصمم و معتقد، براي اولين بار در تاريخ بشريت دست از خشونت برداريم و هرگز افکار، گفتار و کردار خود را به خشونت آلوده نسازيم، زجر و شکنجه ببينيم، حبس و زندان تحمل کنيم، کشت و کشتار را تجربه نماييم، اما در مقابل تمام اين خشونتها هرگز افکار، گفتار و کردار خود را به خشونت آلوده نسازيم، اينعمل شجاعانه سبب خواهد شد که خواهيم توانست با خون بي گناه خود نقطه پاياني بر خشونتهاي هزارهاي گذارنيم و سند آزادي نوع بشر را امضاء نماييم.
ایین یارسان که در قلب پيروان خود جز « گل عشق » نمي کارد و بدانان مي آموزد که « دين بايد سبب الفت و محبت باشد والا بي ديني بهتر از دين است.» مي خواهد براي هميشه رسم خشونت را از دنيا بر آندازد.
ایین یارسان مي خواهد فلسفه خشونت آفرين « اگر مظلومي نباشد، ظالمي نخواهد بود.» را با فلسفه آشتي آفرين « اگر ظالمي نباشد مظلومي نخواهد بود.» تعويض نمايد تا هيچ کس در دنيا دست به ظلم نگشايد که مظلوم مجبور شود که براي دفع ظلم به خشونت دست برد.
ایین یارسان جانشين نمايد تا حق همه افراد اجتماع تامين گردد و ديگر کسي بهانه نداشته باشد که به بهانه گرفتن حق خود افکار، گفتار و کردار خويش را به خشونت بيالايد.
و بالاخره ایین یارسان مي خواهد انسانها چه بصورت فردي و چه بصورت گروهي از حالت واکنشي خارج شوند و بصورت کنشي سرنوشت خويش را در دست گيرند و براي هميشه کلمه « خشونت» را از دفتر لغات خويش محو نمايند.
در پرتو همين تعاليم و اصول محبت آفرين است که افرادي چون « جمع ياران» با خشنودي و فرح و سرور حتي به پاي چوبههاي اعدام مي روند.
چرا چنين ميکنند؟
زيرا مي خواهند بدون توسل به خشونت و فقط با مهرورزي بدون توقع و با نثار خون پاک و مقدس خود نقطه پاياني بر خشونتهاي هزارهاي گذارند.
در پرتو اين جان بازي در راه بشريت است که بيانات ایین یارسان را که همانا بر قراري صلح و آشتي است بما نشان میدهد و بارها و بارها به اثبات رسانده
تقدیم به تمام کسانی که در مقابل ظالمان ایستادند و انکار عقیده نکردند تا با نثار جان و مال و شهرت ثروت خود نقطه پایانی در خشونت های هزاره ای گذراند.تا نسل های اینده در دنیای پر از مهر و اشتی زندگی کنند