جهل،توطئه و خیانت

0
389
در تاریخ به خاکستر نشسته مملکتم،وقت و بی وقت دنبال یک جواب و سوالی بی پاسخ میگردم. با اینکه هزار بار مراجعه نموده ام ولی رد پایی حساب شده از یک اتفاق شوم نمی یابم.مدت مدیدی ذهن خفته خود را رها نموده و در کوچه و بیابان ،کاسب،بقال،پینه دوز،معلم قدیمی،استاد،سیاستمدار،اقتصاد دان، دوست و آشنا ، در و همسایه موضوع را در قالب تحقیقی میدانی جستجو نمودم و همه را به یاری فرا خواندم که همتی کند و گره کوری را بگشاید که میلیونها نفر در پهنای بد یمن آن به دام افتاده و گرفتار گردیده اند. ولی هر راوی به زعم خود موضوع را تشریح میکرد ولی تکه گم شده من آنی نبود که آنها به من معرفی میکردند. پیوسته دنبال کلماتی کلیدی می گشتم که بکار بردن هر کدام از آنها خروارها کلمه را می طلبد تا معنی جامع و کاملی از آن را به مخاطب بشناساند.وقتی از ایران صحبت میکنیم یعنی تمام کوهها،دشتها،آبها،اقشار جامعه،فرهنگ و زبان و غیره که خود ناگفته پیداست که چه بار معنایی را بر خود حمل میکند. در مرتبه پائین تر وقتی به انقلاب می اندیشیم باز به نوبه خود باید میلیونها کلمه را در کنار هم چید و تفکیک کرد و خیر وشر آن،شوم بودن و عواقب اسف بار و نامبارک آن چه بسا قرنها بر گرده یک ملتی نشانده شده و از آنها سواری میگیرند. و در راستای حفظ حیات خود بحران سازی کرده و  فضای پر التهاب جامعه را به مرگ میگیرد تا همه مردم به تب راضی باشد و نفسی در ریه در دم وباز دم باشد و نای برای نتق زدن نباشد و اجتماع به رفت و آمد در چنبره مشکلات خود جوش نظاره گر گذر زمان ،تغیر فصلها،تولدی دوباره،مرگ زود هنگام و یا به حق باشند.انقلاب همان ابهامی است که ایهام دارد از معناهایی که هیچ اهل قلمی از آفت زدگی آن در امان نیست یا باید چون سرخک واکسن آن قبل از مبتلا زده شود و یا اینکه چون طاعون به جانت می افتد از علفهای هرز گوشه کنار حیات خانه نمی گذرد و همه را قربانی میکند.این پدیده  دست کم در ایران محصول عناصری است که تاریخی  دیرینه  ملتی  اصیل و متمدن را به ورطه هلاکت کشانده است.جهل،خیانت و توطئه سه عاملی است که  در شکل گیری یک پدیده شوم و یا کودتایی مذهبی نقش به غایت مستهلک کننده ایفا کرده است.جهل و خرافه پرستی به انضمام نداشتن حافظه تاریخی  باعث گردیده که یک اجتماعی در عدم آگاهی مرکب سیر کند و روند کنش و واکنشهای موجود را به سود خود نداند و  به وسیله فرصت طلبان افکار سبک آنها دزدیده شود و به عنوان سیاهی لشکر در بزنگاهها نقشی مهم ایفا کنند.قبل از تغییر رژیم در ایران ما دوره استبداد صغیر ،امضاء قانون مشروطیت،انقلاب سفید و اصلاحات ارضی در زمان  پهلوی را داشتیم که  با اهتمام به تفاوتهایی که دارند از یک جنبه در نظر بگیرم هر کدام انقلابی بزرگ و  روند جهشی در جهت رشد  افکار و اندیشه های دگر اندیشان ، اقشار جامعه و روشنفکران داشته است.ولی در قرینه این موج چرخش اطلاعات و آزادی  نسبی اجتماعی و سیاسی در بستر جامعه که الگویی تمام عیار را به جامعه ارائه میدهد،خیل عظیمی از اقشار جامعه از این مقوله سر در نمی آوردند  و درک و باورش سهمگین است که این میوه ی عدم سواد خواندن و نوشتن،باورهای غلط،دنیا را ویران کردن و به فکرآخرت بودن و عقیده هایی از این دست باعث گردید جهل در بخشی از فضای جامعه به صورت پتانسیل   مخرب حکمفرما باشد. و در راستای جهل حاکم بر درصد زیادی از اقشار جامعه نیروهایی  نامریی در صدد دامن زدن به آتیش معرکه بودند و با وصف  اعلام حکومت نظامی و ترس خمینی از حضور مردم در خیابان کسی مثل طباطبایی فرمان هجوم به خیابان می دهد و با اینکه فضای موجود چنان بغرنج نبوده ، ناگهان امید به انقلاب توسط کسانی که معنای انقلاب را نمی فهمند قوت می گیرد همه اینها  از آبشخور صحنه گردانانی چون توده ایهای کمونیست،مجاهدین خلق،چپی ها،ملی مذهبی ها و تبلیغات منفی جهانی علیه شاه به سر دستگی آمریکا و متحدانش و روسیه بوده که همه اینها خواسته یا نخواسته در حال انجام توطئه علیه کسی بودند که پایه های صنعتی کردن کشور را ریخته بود به رشد اقتصادی بالا 12 درصد در چند سال پیاپی و رونق اقتصادی چشم گیر که به پیرو آن اجرای آخرین مرحله کار که محقق نمودن قانون مشروطیت بود،مبادرت می ورزید.دوست نادان انتظاری از او نیست چون میدانیم بر زمینت میزند نادان دوست (جهل مردم) دشمن هم که بدخواهان یک ملت  است و نیک پیداست علیه تو سمپاشی می کنند و سد معبر میکنند و راه را بر تو می بندند که یک اصل طبیعی است ولی به دنبال دو مقوله پیشین یک عاملی مهم که میتوانست سر را از ناسر تشخیص دهد ولی اینکار را نکرد و بلکه بار خاطری شد بر دوش مردم ، آن  نمود خیانت بزرگی بود که به وسیله ارتش به ایران شد. انگشت به دهن می ماند!!! ارتشی که به قانون اساسی و شاه مملکت سوگند یاد کرده است همه را نادیده انگارد و گوشش دست ارباب آمریکایی ژنرال هایزر باشد و از او فرمان ببرد و اعلام بی طرفی بکند. این عمل خلاف عرف در هیچ اصولی نمیگنجد  که بخواهی تمام آرمانهای یک ملتی شریف را قربانی بی لیاقتی و فرمانبرداری از یکی دیگر بکنید.چطور باید ارتش ایران دست روی دست بگذارد و تیمسار رحیمی،سر لشکر خلبان خسرو داد،سر لشکر رضا ناجی،ارتشبد نعمت الله نصیری،سپهبدمهدی رحیمی را اعدام بکنند مگر می شود سازمانی با این شکوه و عظمت خودش را به یک توطئه گر به پر کاهی بفروشد و نیان و هویت تاریخی کشوری اسطوره ایی را به چوب حراج بگذارد. در طول تاریخ ایران فراز و نشیبهای زیادی اتفاق افتاده است و جای بحثی نیست چون بی لیاقتی حکمرانان باعث این مصائب شده است ولی در آن بحبوحه ایران به سرعت داشت به رویای  دیرینه خود دست می یافت و اینجوری آن را از اسب بخت و اقبال پیاده کردند.مگر ارتش انتظار داشت که بعد از تیرباران سر کرده هایش باز روز خوش به چشم ببیند و منتظر الهامات خدایی گونه خمینی و دار و دسته اش باشد،مگر ارتش ایران در فرمانده های ارشد او خلاصه میشد که اینجور ناظر این جنایت تاریخی شدند. چرا دست بکار نشد نبودند و این لکه های ننگ را که از غارهای انسانهای نئاندرتال  و اصحاب کهف بیرون آمده بودند را دست بند بزنند و به سزای اعمالشان برسانند!!یاد آوری و خیال این افکار و اندیشه  خارج از واقعیت ساعات خوش را از زندگی  هر انسان میهن پرستی می رباید چه بسا که در کشور ما اینها یک حقیقت محض و غیر قابل انکار است که سوز آن تا مغز استخوان اندیشه آزادی خواهی،ملی گرایی،روشنفکران، روزنامه نگارن و تمام کسانی که در باب حق خواهی و عدالت قلم می زنند را سوزانده است و  کینه بدعت نامبارک چنان بر وجب به وجب جلگه ایران زمین سنگین آمده که بریدن بندهای آن خود سودایی فراتر از چیزی که در ذهن داریم طلب میکند.این چنین شد که که ایران با شکوه قربانی نادانی عده ی زیادی کج خرد گردید که خمیر مایه توطئه هم به آن اضافه گردید و سپر بلای مملکت  به جای وفا داری به ارزشهای  بزرگ یک ملت  خود را به خار مغیلان  فروخت و از میوه های ارزان آن به وفور پیداست و بهره مندیم.قتل،اعدام ،شکنجه،زندان،تجاوز،فقر،فلاکت،بدبختی و سیه روزی،فحشا،بیکاری،بی ارزشی هویت ایران،پرداخت حق توحش به دنیا،توهین رکیک به هر ایرانی در دنیا،گذرنامه بی ارزش،ارزض بی پشتوانه و بی ارزش،دزدی و چپاوال اموال مردم،مصادره کردن،افت تحصیلی،به قهقرا رفتن فرهنگ و اصالت ایرانی،گدا پروری،چاپلوسی،ریا کاری و دو شخصیته شدن افراد جامعه،تحقیر ملیتهای ایرانی، فروش دختران ایران به دنیا و امیر نشینان خلیج فارس، گرسنگی و دزدی،اختلاس،و… خود کردم که بر خودم لعنت!!!
احد اسماعیلی زاده
23.02.2014