لطفآ بر طبل منطقەگرایی و مذهبی مکوب

0
385

 

سر زمین من کوردستان سر زمینی است کە بیش از آنکە تاریخ گواهی دهد تضاد و منازعە سیاسی اجتماعی را تجربە نمودە است.

تضاد اجتماعی کە امروزە خیلیها بر طبل آن میکوبند و سعی دارند تا بیشتر چشمە حیات اجتماعی منطقە را گلالود کنند تا شاید زمان بر وسف مراد خود بچرخانند و عاملی برای حیات سیاسی خود دست و پا کنند، غافل از آنکە این سودائی خشک و غیر کار آمد پهلوهای تاریک فکری آنها را بە پرتگاە تاریخ سوق خواهد داد..

تضاد اجتماعی در جامعەی کوردی بیش از آنکە سازندە باشد بیشتر ویرانگر بودە است، بە هنین خاطر بررسی تضاد اجتماعی و دلایل آن و چگونگی بیرون رفت از آن مهم و اساسی است کە تجربە نشان دادە است عوامل تضاد در خیلی موارد بە خاطر منابع کمیاب مثل قدرت، ثروت، فضلیت بودە است و بعضی ها مالکیت خصوصی را اساس تضاد اجتماعی می دانند و خیلی ها هم ریشە تضاد را در غریزە انسانها میدانند.

بدون شک تضاد یک مسلە اجتماعی است و در تمام جوامع وجود دارد. اما استدلال و طرز تفکرها گاهی مسیر را بە سوی سوق می دهند کە راە باز گشت بە مسیر درست سالها و بە قیمت خون هزارها انسان تمام میشود کە در حقیقت همین طرز تفکرهای ویرانگر است کە جامعەی ما را دچار سر در گمی و کشمکش های ویرانگر کردە است..

نتیجە تضاد در دنیایی کە از قوم گرایی و عشیرە گرایی بە سوی مدرنیزم گام نهادە و امروزە الگوی برای بشریت بە حساب می آید معمولا مثبت بودە است و جامعە را بە سوی خوشبختی هدایت کردە است.

تضاد مثبت و سازندە یک واقعیت زندگی است و بە جای اینکە باعث تیرە بختی شود، یکی از راەهای شناختن و کاهش تیرە بختی است ، اما آنچە من را بە این مطلب وا داشت، مطلبی بود کە از سوی یکی از دوستان آکادمیک در فیس بوک دیدم کە چنان بوی حقارت از آن میآمد کە در شهن یک انسان آزاد اندیش نبود کە این دوست خود را مودی آن میداند،

نمیدانم کە چنین طرز فکری از کدام آتش زبانە می کشد کە ما را بە یاد دوران عشیرە گرایی سالیان دور می اندازد کە زخم آن دوران هنوز بر پیکر جامعە ما چنان نقش بستە کە گویا در ذهن دوست آکادمیک یارسانی ما نمی خواهد رخ بر کند و در دنیای امروزی درسی کە بە بقایی عمر انسانی و آزاد اندیشی ما کمک کند یاری رساند..

متاسفانە یکی از پدیدەهای زشت و ناخوش آیند کە زندگی را در طول تاریخ مکدر گردانیدە است پدیدە شوم فقر فکری و همین احساس قومگرایی و منطقە گرای می باشد. بە نظر می رسد کە در تعریف و بیان این پدیدە لزومی نخواهد داشت کە بە فرهنگ لغات برای معنی یابی آن مراجعە نمود ، زیرا کە این پدیدە شوم را هموارە با تمام وجود خود بە مثابە یک واقعیت از نزدیک لمس نمودە و مینمایم. ولی در مقابل میتوان بە ریشەها و عوامل اصلی کە صاحبان این فکر شوم هستند توجە نمود و تحقیق کرد. همانگونە کە بسیاری از نیک اندیشان فعال یارسانی و غیر یارسانی برای همبستگی مردم ستمدیدە کرمانشاە سالهاست کە در مسیری روشن و دور از هر نوع تبعیض قومی و مذهبی فعال هستند.

ضروری نیست کە ما چشمان خود را بر حقایق و واقعیتها ببندیم و پس از آن بە دنبال عواملی باشیم کە خلقی را بدان فریفتە و مردم را بە سوی نفاق هدایت کنیم.

هر چند جامعە بشری در عرصەهای مختلف توانستە است بە پیشرفتەهای خارق العادە دست یابد، اما با وجود این، چالشهای بسیاری فرا روی زندگی بشر قرار دارد کە مانع از خوشبختی و آسودگی وی در گیتی می گردد. یکی از این چالشهای بزرگ و مخرب همین نکتە کج ذهنی و خود بینی است کە در انتها بە جنگهای قومی و منطقەیی می انجامد، کە هیچ بە سود ملت کورد و بخصوص منطقەی حساس کرمانشاە نخواهد بود و سخت سر زمین و خانە ما کوردها را افسردە و ناتوان وبی نیرو می سازد کە از حالت دشمنان ما نیز استفادە عظیمی در شکست و بر انداختن ما خواهد برد.

ساختار قومی، جامعەی کوردی چالشهای فراوانی را بر سر راە تعریف و تشکیل هویت و وحدت ملی قرار دادە است. کثرت قومیت در این سر زمین از یک سو و ناتوانی در حل و هضم این واقعیت، زمنیە و شرایط مساعدی را در جهت گرایشات و تعصبات قومی، قبیلەای خلق نمودە است. متاسفانە، بر هر کجای ساختار اجتماعی کوردی کە انگشت بگذاریم، نالەی قومداری و تایفە گرایی از آن بلند می شود. در شرایطی کە مسلەی خون و رنگ در جهان در حال رنگ باختن است و قابلیتهای فردی و جمعی جلب توجە می کند،. تاریخ سر زمین من کوردستان بە یاد ندارد دورەای را کە در آن اقوام و طوایف این سر زمین خویشتن را در یک نظام کلان ملی قرار دادە باشند. بدون شک عامل این نقصیە فقدان آموزش و آگاهی عمومی است. میزان عقب ماندگی و فقدان آگاهی میان تودەهای کوردی بە حدی بودە و هست کە امروزە کوردستان بە عنوان یکی از بی سر نوشت ترین ملت منطقە نامیدە می شود چرا کە از حیث توسعە فکری شرایط نابسامانی داشتە و دارد..

اگر دامنە بحث را ادامە دهم، باید گفت کە در ساختار اجتماعی امروز کوردستان چیزی از گریشات قومگرایانە تودەها بدلیل فقدان عوامل وحدت آفرین ملی، کاستە نشدە است. بلکە در سطح تودەها در شکل و شمایل دیگر پی گرفتە می شود، شکلی کە در ظاهر مبتنی بر اصول دمکراسی است اما نتیجە آن تعلقات و تصمیماتی است کە در جریان مشارکت های اجتماعی و در حد بالایی قومگرایانە است.نمونە زندە و غیر قابل توجیە، میتوان بە فاکتورهای کە در کوردستان  جنوبی  در حال شکلگیری سیستمماتیک هستند نام برد کە در حقیقت در حوصلەی این بحث کوتاە نیست کە بە یک یک آن اشارە کرد..

هر وقت کسی از واژەی قومگرایی و توسعە نیافتگی سخن بە میان میآورد، من زخمهای کە بر پیکر جامع کوچکی کە در آن چشم بە دنیا گشودەام بە ذهنم مجسم میشود، کە هر دوی این عافت، در قلمرو جغرافیایی آن غوغا می کند. جامع کوچکی کە خود من شاهد و یکی از قوربانیان آن عافت هستم ، سالهاست کە در آتش فتنەهای گوناگون  می سوزد، آتش فتنەی خاموش نمیشود کە شعلەهای فتنەی دیگری زبانە می کشد و این وضعیت ادامە یافتە و مانع پیشرفت و ترقی مردم این سر زمین میشود..

اگر نگاهی بە کشورهای توسعە یافتە کنیم کە مسایل قومی و عقیدتی شان را حل و فصل کردەاند، زمانی این توفیق برای آنان حاصل شدە کە نخبگان فکری در این کشورها دریافتند کە راهی بە جز آن وجود ندارد مگر اینکە هر چە سریعتر شکافهای قومی و عقیدتی را بە صورت معقولانە و نظام مند ترمیم نمایند.

در این پروسە عالمان دینی، اندیشمندان، فرهنگیان و رسانە ها نقش مثبتی ایفاە نمودند تا اینکە امروزە در می یابیم در کشوری مانند سویس کە یک کشور چند قومی است، اثری از گرایشات مخرب قومی و متعاقب آن انسداد سیاسی و اجتماعی بە چشم نمیخورد.

اما در کوردستان من و بخصوص منطقەی کرمانشاهان آهنگ حرکت بە سوی شکلگیری هویت ملی از سوی نخبگان فکری مسیر معکوسی را طی کردە است. کارنامە  گذشتە  رهبران سیاسی و آینی و بعضی از قلم بە دستان بی نام و نشان مخرب ، حس نا امید کنندەای بە انسان آزاد اندیش تلقین می کند. اگر پدیدە قومگرایی در سطح تودەها را بە حساب نا آگاهی آنان بگذاریم، وجود این پدیدە در میان قشر فرهیفتە و نخبە کە هر از گاهی بر طبل جنگ و نفاق و قومگرایی میکوبند چگونە توجیە کنیم؟

کاکی رستم الماسی.

تاریخ ١٨/٢/٢٠١٤