از اسلام آباد غرب كه خارج شديم، نرسيده به شهرستان سرپل ذهاب براي گرفتن آدرس منطقه تاريخي و ديدني ريجاب در يك ايستگاه بازرسي ايستاديم. پس از سلام و عليك و خسته نباشيد از برادر سبز پوشي پرسيديم مقبره بابايادگار كجاست؟ برادر كه تا اين لحظه سنگيني سرش باعث شده بود تا به زحمت بتواند سرش را بالا بگيرد، از شنيدن اسم بابايادگار تواني گرفت و به من و همراهانم نگاهي كرد و گفت اونجا مي خواين برين چي كار؟ نريد بهتره. اونا شيطون پرستن. آدم مي خورن… پس از اينكه او را از نگراني خورده شدن مان رهانيديم، منطقه ريجاب را از روي نقشه اي پيدا كرديم كه از سازمان جغرافياي تهران خريده بوديم، (عكس۱)و متعلق به چند سال پيش بود، منتهي در نقشه جاده هنوز خاكي بود(عكس2) از اينكه به منطقه شيطان پرستان قدم مي گذاشتيم، اول كمي ترسيديم، اما بعد خوشحال شديم. عجب بهشتي(عكس3) بود اين منطقه شيطان پرستان كه اهالي اش را يارسان، اهل حق، اهل طريقت يا علي اللهي مي نامند.
يارسان از واژه اي دو جزئي به صورت يار+ سان تشكيل شده است كه يار در زبان كردي و فارسي به معناي «دوست، آشنا، محبوب، معشوق، صحابه» است و تكواژ «سان» در گويش گوراني و پارسي باستان به معناي شاه و سلطان مي باشد. اما واقعاً يارسان چه كساني بودند؟
در عهد باستان نخستين پادشاهي كه در جامعه انساني به تكامل رسيده و به مظهريت نايل گشته و نور الهي در او تجلي كرده، هوشنگ شاه است كه آتش را بر مردم شناساند كه از او در اوستا نيز نامبرده شده است.
بنا به اعتقاد اهل حق خداوند هفت فرشته مقرب را كه از بطن درّ خلق فرمود، چندين بار به صورت بشر نازل كرد و در دوره هاي مختلف زندگي قرار داد كه اين دوره ها عبارتند از:
1. دوره آفرينش
2. دوره مرتضي علي
3. دوره لرستان (شاه خوشين)
4. دوره شركت (باباناروس) بين قرن چهار و پنجم هجري
5. دوره پرديوري و ظهور سلطان اسحاق ملقب به صاحب كرم در قرن هفتم
يارسان يا اهل حق به تناسخ اعتقاد دارند و معتقدند كه روح با انتقال از بدني به بدن ديگر و با گردش در جسم هاي مختلف جزاي اعمال گذشته خود را خواهد ديد و زندگي جسم بعدي با اعمال جسم قبلي متناسب خواهد بود.
بنا بر همين عقيده روح پاك هوشنگ شاه در جمشيد، كيكاووس، كيخسرو، اردشير بابكان، شاهپور اول، انوشيروان و زرتشت مظهريت يافته و البته بعد از ظهور اسلام علما و بزرگان اسلامي نيز از اين قاعده بي نصيب نبوده اند.
اسرار يارسان در قرن 2 هـ . ق در سينه «عمروبن لهب» ملقب به «بهلول ماهي» جاي گرفته و سپس سينه به سينه منتقل مي شود. بهلول نخستين كسي است كه در آغاز دوره اسلامي مسلك يارسان را به وجود آورد. او از خانواده اي كرد بود كه در 11 كيلومتري اسلام آباد غرب، روستاي چشمه سفيد چشم از جهان فرو بست و تولدش در سده 2 هـ . ق در حوالي كرمانشاه بوده كه اين مكان زيارتگاه يارسان مي باشد. بهلول خود را آينه نماي خدا و فروغ ايزدي مي دانسته و چهار تن از يارانش به گويش گوراني چكامه سروده اند و با نواي تنبور مي خواندند. اين دو بيتي ها با زبان گوراني و عربي كه از بهلول به جا مانده، انديشه هاي بلندي را مي رساند كه نمودي از انديشه هاي بلند زرتشت است. تنبور زدن در مسلك اهل حق نوعي نيايش به شمار مي آيد كه بنا به اعتقاد آنان در حين تنبور زدن رازهاي مگو نواخته مي شوند. لازم به ذكر است كه ريشه گوران همان گبران است كه در زمان قديم اعراب به ايرانيان زرتشتي گبر مي گفتند، و امروزه تحولات آوايي بر اين واژه رخ داده كه به گوران تغيير شكل يافته است.
اهل حق معتقد است كه اولين تجلي كامل ذات خدا در علي (ع) بوده و پس از آن شخصي به نام مبارك شاه ملقب به شاه خوشين سلطان، طريقت مسلك اهل حق را به صورت رسمي و آشكار تأسيس كرد و رواج داده است. شاه خوشين در قرن چهارم، 407 هـ . ق. به عنوان مظهرالله از مادري باكره به نام “ماماجلاله” يا “داداجلاله” متولد شد. محل ظهورش در لرستان بوده و بر اساس توضيحات بعضي از اهل حق وي در راه كرمانشاه در رودخانه غرق شده است. گفته مي شود كه شاه خوشين در زمان حيات خويش نويد اين را داده بود كه پس از مرگ روح او در دون (وجود بر مبناي اصل تناسخ) شخصي به نام سلطان اسحاق يا سهاك ظاهر خواهد گشت. يك صد سال پس از مرگ شاه خوشين سلطان اسحاق در روستاي برزنجه از توابع حلبچه عراق متولد شد. سلطان اسحاق بدعت هايي در آيين اهل حق بنيانگذاري نمود كه عبارتند از:
1. بناي خاندن ها و تشكيل و تأسيس آن ها براي همه اهل حق (يارسان) كه افراد هر يك از خاندان ها بايستي در خاندان خود سر بسپارند.
2. گرفتن روزه سه روزه در ايام زمستان
3. مراسم جوز شكستن يا سرسپردن (مريد شدن) به يكي از خاندان ها
4. انعقاد جمع و تأسيس جمع خانه (محلي جهت عبادت و دادن نذورات)
5. تعيين وظايف پير و دليل (پير كسي است كه مقام و سمت خاصي در تشريفات مذهبي دارد و دليل كسي است كه سرسپرده خاص مي باشد. مقام پير بالاتر از دليل است.)
6. دستور پرداخت «نذرها و نيازها»
مقبره سلطان اسحاق به عنوان يك زيارتگاه مهم يارسان به شمار مي رود كه برخي معتقدند زيارت آن مطابق زيارت خانه خدا است و همچنين قبله اهل حق براي برخي از يارسان مقبره سلطان اسحاق است و امواتشان را به سوي مقبره او دفن مي كنند. مقبره سلطان اسحاق در روستاي شيخان در استان كرمانشاه واقع شده است.
در باور يارسان خداوندگار براي خلق هستي، بخشي از روان خود را جدا مي كند و فرشتگان و بندگاني به نام هفتن را مي آفريند. سپس خداوند درون درّي مي رود و وقتي از آن بيرون مي آيد، به فرمانش درّ از هم فرومي پاشد و دودي از آن برمي خيزد. سپس آسمان و زمين و ستارگان و ماه و خورشيد و شب و روز را پديد مي آورد و پس از آن ديگر مراحل خلقت رخ مي دهد. اين فرشتگان پاسباني آسمان و ماه و ديگر پديده ها را بر عهده داشتند و به شكرانه اين نعمت ها هر فرد يارساني به نام خدا و هفتن مي بايست نذر و شكرانه دهد. در قرن هشتم هجري، در عصر سلطان اسحاق اين هفت فرشته در قالب هفت تن از پاكان تجلي يافتند كه نام هاي آن ها عبارت بود از: 1. بنيامين 2. پيرموسي 3.داوود 4. خاتون دايراك رمزبار 5. مصطفي داودان 6. شاه ابراهيم ايوت 7.بابايادگار
مقبره بابايادگار كه يكي از هفتنان مي باشد،(عكس4) در دهستان ريجاب از توابع كرند، در غرب استان كرمانشاه در بين كوه هاي بلند دالاهو و تنگه سرانه واقع شده و روستاي «زرده» در جوار آن است. (عكس5)
بابايادگار كه در قرن 8 مي زيسته، پيروان زيادي در افغانستان، پاكستان، كرمانشاه و كردستان عراق دارد كه او را مظهر سياوش و نيز حسين بن علي (ع) مي دانند. در اين مكان زيارتي بزرگان ديگري از يارسان يا اهل حق مدفون شده اندكه مي توان از مقبره داوود يا داوود كبودسوار نيز در نزديكي همين محل نام برد. (عكس6) همچنين مقبره سيد قاسم افضلي شاه ابراهيمي كه از خاندان شاه ابراهيم بوده و در همين اواخر فوت كرده است. (عكس7)
چشمه آناهيتا و چشمه غسلان از مكان هاي مقدس يارسان است كه در نزديكي مقبره بابايادگار قرار دارد و آبي زلال و شفاف دارد كه به روايتي هزاران سال است كه از دل كوه مي جوشد. (عكس8)
بنابراين تاريخ اين مسلك به هزاران سال قبل برمي گردد و شباهت ها و نزديكي هايي به دين زرتشت، مسحيت، يهوديت، بودائيسم، ميترائيسم و مانويت دارد كه بعضاً سبقه اسلامي به آن داده شده كه البته با اصول بنيادي اسلام هيچ تناقضي ندارد.
هفت تنان در مسلك يارسان بسيار شبيه به امشاسپندان يا فرشتگان در كيش زرتشتي مي باشد، همچنين مراسم روزه داري اهل يارسان شباهت زيادي به روزه هاي موجود در بين يهودي ها دارد كه به حوادث معيني كه مربوط به افراد و پيشوايان آن ها بوده، وضع گرديده است. چنانچه نقل مي شود كه سلطان اسحاق و يارانش سه شبانه روز در غاري به نام مرنو، واقع در كوه شندر در مرز ايران و عراق در استان كرمانشاه، بدون آب و غذا در محاصره دشمنان بودند كه پس از آن فاتح و پيروز شدند و اين سه روز روزه را «روزه مرنو» مي نامند. به روايت ديگري شاه خوشين، سلطان اسحاق و بابايادگار از طريق بكرزايي به دنيا آمده كه در واقع نحوه تولد ايشان را مانند حضرت مسيح دانسته اند.
نوشيدن آب از چشه مقدس آناهيتا و غسلان، (عكس9) كه در نزديكي آرامگاه بابايادگار بوده و جزو بناهاي مقدس به شمار مي روند، تشريفات براي نذر و نيازهاي اهل اين مسلك كه با تقديس آب و نان و زانو زدن و شال بستن همراه مي باشد، نمودهايي از آيين مهرپرستان و زرتشتي ها در اين مسلك است. مقدس خواندن بعضي غارها و چشمه سارها و نيز ميوه هايي ماند انار، بادام، جوز، زيتون، به و سيب در اديان مختلف مسبوق به سابقه است.
از تعداد جمعيت مسلك يارسان اطلاع دقيقي در دست نيست، ولي بنا به آمارهاي غير رسمي در ايران حدود چهار تا شش ميليون اهل حق وجود دارد كه تعداد زيادي نيز در شمال عراق و نيز افغانستان، پاكستان و تركيه زندگي مي كنند. (عكس10)
اما سخن آخر اينكه، چرا اين جمعيت و مردمان با غيرت و اصيل ايراني، با مسلكي تاريخي كه معادل هزاره ها قدمت دارد، در موطن و سرزمين خود، در عهد آزادي اديان، اينچنين نفي مي گردند و علت ساخته شدن شايعاتي نظير شيطان پرست بودن و نسبت دادن اتهاماتي كذب و نيز ناديده گرفتن اين جمعيت گسترده ساكن در غرب و شمال غربي كشورمان در چيست؟ چرا يارسان هم در دوران صفويه مورد آزار و اذيت قرار مي گيرند و قتل عام مي شوند و هم در قرن 21.
علت بمباران شيميايي روستاي «زرده» (عكس11) كه آرامگاه بابايادگار در نزديكي آن قرار دارد و تمام جمعيت آن از اهل حق هستند، در يك هفته پس از اعلام آتش بس و پايان جنگ ايران و عراق در چيست؟ چرا تا به حال از شيميايي شدن جمعيت زيادي از مردمان اين روستا و عارضه مغزي كه موجب عقب ماندگي ذهني كودكان اين منطقه گرديده، (عكس12) هيچ حرفي به ميان نيامده است. چرا از آرامگاه بابايادگار كه براي اين پيروان مسلك يكي از بزرگ ترين عبادتگاه ها است، سال ها به عنوان يك مقر نظامي استفاده مي شده است و چرا در طول اين چند سال اخير برخي آتشكده هاي اطراف اين روستا با قدمتي هزارساله از چهره تاريخ محو شده اند و هزاران چراي ديگر كه پاسخش مقاله ديگري است كه در ذهن مخاطبان بايد نوشته شود، چرا كه در مرز نبايدها قرار مي گيرد. گرفتە شدە از وبلاگی بە اسم علا الدین
——————-
.